مردم و نظر خواهى و آزاد
گذاردن مردم در انتخاب راه، شيوه رهبرى در اسلام بوده و مواردى از آن را مىتوان
به صورت نظرخواهى در جنگها و بيعت با پيامبر اسلام (ص) و امير المؤمنين (ع)
مشاهده كرد؛
8. قاطعيت (ايمان و اخلاص):
قاطعيت حالتى است كه از ايمان و اخلاص سرچشمه مىگيرد، فرمانده در نظام اسلامى به
دليل داشتن ايمان و اخلاص در حد عالى از قاطعيتى برخوردار است كه در عمل فقط رضا و
فرمان خدا را در نظر مىگيرد و از هيچ نيرو و عاملى هراس به دل راه نميدهد و تنها
يك نوع ترس در وجود رهبر اسلامى وجود دارد، و آن هم خشوع در برابر خداست و
بازدارنده از حركت و پويايى نيست، بلكه خود بزرگترين عامل احساس مسئوليت، پويايى
و سرعت در رشد و تعالى است(فَإِذا عَزَمْتَ
فَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّهِ)؛ (14)
جدا شدن فرماندهى از قاطعيت و
دچار عفريت شك، ترديد و ترس شدن، در برابر دشمنان سست شدن و موضع تسليم يا گرايش
پذيرفتن به معناى از دست دادن ايمان، اخلاص و گرفتار شدن در دام شرك و كفر است؛
9. اخوت اسلامى پايه مناسبات
اجتماعى: اخوت اسلامى شامل تمامى مناسبات اجتماعى در يك تشكيلات اسلامى است و رابطۀ
فرماندهى با نيروها نيز از اين حكم كلى مستثنا نيست و به همين دليل رابطه متقابل
رهبر و مردم رابطه دلسوزى و خيرخواهى است و هيچگاه تفاوت مسئوليتها در جامعۀ
اسلامى موجب جدايى و تفرقه نخواهد شد و برادرى روح حاكم بر تمامى مناسبات بين فرمانده
و نيروها خواهد بود(إِنَّمَا
اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ). (15)
10. اصالت و حاكميت ارزشهاى
اسلامى: محور اصلى نقش فرماندهى در تشكيلات اسلامى، حاكميت اصول و ارزشهاى اسلامى
است و فرمانده ضمن تربيت و هدايت نيروها، زمينۀ پذيرش حاكميت قانون خدا و اجراى
آن را فراهم مىآورد و تمامى وابستگىها و اسارتهايى را كه موجب طغيان و انحراف
انسان از راه خدا و وحى است، از زندگى امت مىزدايد و ديگر عوامل بازدارنده خارجى
را از سر راه وى بر مىدارد(وَ يَضَعُ عَنْهُمْ
إِصْرَهُمْ وَ اَلْأَغْلالَ اَلَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ)؛
(16)
11. نفى تحميل و اكراه: بر
اساس اعتقاد به آزادى و اختيار انسان، شيوه فرماندهى در تشكيلات اسلامى به دور از
هرگونه تحميل و اكراهى است كه با كرامت و ارزش والاى انسان و آزادى و اختيار او
منافات دارد(لا إِكْراهَ فِي اَلدِّينِ)(17)
و اين نكته در رابطۀ رهبر و امت، از خصايص اسلامى است؛
12. ذوب در مكتب و تشكيلات:
تقوى، عدالت و احساس مسئوليت در برابر خدا و اهداف مقدس الهى در وجود فرمانده
آنچنان حاكم است كه وى هرگز خود را نمىبيند و آنچه براى او مطرح است مكتب و
تشكيلاتى است كه حاكميت مكتب را تأمين مىكند، ذوب شدن در مكتب و ارادۀ خدا به
حدى است كه او را از بهره گرفتن از مواهب مشروع و حقوق شخصى نيز باز مىدارد و از
خود بىخود مىكند(فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى
آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا اَلْحَدِيثِ أَسَفاً)؛
(18)
13. عطوفت و مهرورزى به مردم:
رابطۀ فرماندهى با تشكيلات رزمى از رابطۀ برادرى نيز رقيقتر و عاطفى
تر است. او چون پدر نسبت به نيروهاى خويش داراى عطوفت و خصلت مهرورزى است و تمامى
افراد خود را دوست دارد و به آنها عشق مىورزد و لغزشها و خطاهاى نيروها، هرگز وى
را از مهر پدرى باز نميدارد؛(وَ لَوْ كُنْتَ
فَظًّا غَلِيظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ
اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ)؛ (19)