در اختيار كامل داشتن اسير
است. گرچه معناى ظاهرى و لغوى اين كلام، بستن اسير با ريسمان محكم است، ولى اين
جمله در واقع اصطلاحى است كه در بيان معناى محافظت و مراقبت كامل به كار برده مىشود
(2) و استفاده از دو واژۀ «شد و وثاق» به دليل آن است كه به طور معمول هر
اسيرى در درجۀ اول سعى بر آن دارد كه خود را از دست دشمن رها كند و با استفاده
از فرصتهاى پيش امده فرار كرده و به جبهه خودى به پيوندد و از اين رو اولين وظيفۀ
دستگير كنندۀ اسير أن است كه با استفاده از امكانات موجود، ترتيبى اتخاذ كند
كه اسير قادر به فرار نباشد. اما در كنار انجام اين وظيفه بايد حفاظت و مراقبت
كامل از جان و شؤونات اسير انجام شود تا حوادثى كه نتيجۀ آن با فرار يكسان است
پيش نيايد. برخى از مفسران «وثاق» را به معناى خوددارى از قتل اسير تفسير كردهاند
كه به نظر بعيد مىرسد (3).
نگهدارى در مسجد كه از نقطهنظر
قداست، نظافت و احترام، شايستهترين محل محسوب مىشده است. اما نگهدارى اسيران
جنگى در شرايط آن روز در محل آزادى چون مسجد كه حتى فاقد سقف كامل بود، ناگزير
همراه با نوعى تدابير احتياطى لازم بود كه معمولا آنها را با وسيلهاى مىبستند تا
شبانگاه فرار نكنند و همين عمل كه بهناچار براى رعايت احتياط و محافظت انجام مىشد،
گاه پيامبر اسلام (ص) را مىآزرد، چنانكه در جريان اسكان اسراى بدر در مسجد،
مشاهده شده كه پيامبر (ص) بىتابى مىكند و خواب به چشمش راه نمييابد. هنگامى كه
از علت آن سئوال كردند، پاسخ فرمود: نالۀ برخى از اسرا كه از بسته شدن ناراحت
هستند، مرا از استراحت و خواب باز مىدارد، سپس دستور دادند كه بست از دست و پاى آنان
باز كنند. (4)
«شد الوثاق» الزاما به معناى
بستن دست يا ياى اسير نيست و آنچه كه در اجراى اين فرمان لازم است حفاظت و مراقبت
به تناسب شرايط زمان است، چنانكه نگهدارى در مسجد يا منازل شخصى نيز خصوصيتى
نداشته و از مصاديق نگهدارى اطمينانبخش در آن زمان بوده است.
اگر «شد الوثاق» را در شرايط
امروز تفسير كنيم معناى آن نگهدارى اسيران در كمپها و اردوگاههايى است كه از نظر
حفاظت، امنيت و برخوردارى از امكانات بهداشتى و رفاهى متناسب با وضع اسرا باشد.
زيرا حفاظ هاى امنيتى،
نگهبانى و ديدبانى، بسى مطمئنتر از بستن دست و پاى اسير است. (5)
منابع
1 - محمد / 4؛ 2 - تفسير البحر
المحيط 74/8؛ 3 - تفسير السراج المنير 23/4 و تفسير روح المعانى 40/25؛ 4 - سنن
بيهقى 81/9 و البداية و النهاية 307/3؛ 5 - فقه سياسى 198/6-196.
فقر← فقرزدايى
فقرزدايى
فقر بيش از آنكه مشكل اقتصادى
تلقى شود، يك معضل سياسى هم به شمار مىآيد. كلام امير مؤمنان در مورد حركت
محرومان و جنبشهاى ناشى از فقر، مىتواند گواه اين سخن باشد. نگاه اجمالى به
اوضاع كشورهاى پيشرفته و در حال رشد، شكاف طبقاتى و تشديد تضادها را روشن مىكند
كه باوجود رشد سريع اقتصادى در بسيارى از كشورها، اغلب منافع سرشارى را نصيب گروههاى
خاص كرده و گروههاى محروم و كم درآمد، نه تنها از مزاياى اين رشد فزاينده بهرهمند
نشدهاند، بلكه فاصلۀ درآمدها روز بهروز افزايش بيشترى را نشان مىدهد.