عمق نگرى در تمامى مسائل
انسانى و اسلامى بوده، ولى به تدريج بهطور اصطلاحى در مفهوم خاص و در قالب دانشى
كه از راه استنباط احكام و مقررات اسلام بهطور استدلالى و مستند به ادله و منابع
اسلامى به دست مىآيد، اطلاق شد. چنين مفهوم اصطلاحى رايج فقه كه تا به امروز
متداول بوده، با دانش آشنايى با احكام و مقررات اسلامى در زمينۀ نيازهاى فردى
و اجتماعى انسان در هر عصر، تفاوت اصولى دارد. دومى، در حقيقت از مقولۀ علم به
معناى مطلق است ولى اولى، فقه به معنى آشنايى با استناد و استدلال و استنباط احكام
الهى است و فراتر از زمان و مكان و بدون توجه به تفرقه هاى موجود و شرايط و
مقتضيات خاص خواهد بود.
فقه به اين معنا در ميان اهل
سنت از دوره بعد از تابعين، و در ميان شيعه از عصر غيبت كبرى آغاز شد، و فقيه به
كسى اطلاق شد كه قادر به ارائۀ احكام الهى به روش استنباط از ادلۀ فقهيه
بود.
با دور شدن از دوران تكوين و
تأسيس (عصر پيامبر «ص») و دوره شروع زمان ائمه معصومين (ع)، كار استنباط احكام
پيچيدهتر و مشكلتر شد و با به وجود آمدن اختلافها و ديدگاههاى متفاوت و مذهب
فقهى از يكسو، و فزونى رويدادها و وقايع مهم پيش بينى نشده از سوى ديگر، فقه،
گستردهتر و دامنۀ تفريع و استدلال در آن وسيعتر شد؛ و فقها براى تبيين پايههاى
اساسى استنباط فقهى، اصول و قوانين كلى همگونى را تنظيم و به أن نام اصول فقه نهادند
و به منظور جمعآورى مستندات موجود از سنت و تبويب آنها و ايجاد سهولت در دستيابى
به آنها علم الحديث به وجود آمد و تحليل و بررسى نوع حديث، موجب تولد علم داريه، و
كنكاش در مورد روايت حديث، علم رجال را بنيان نهاد.
از آن پس فقه به سرعت گسترش
يافت و كار دستهبندى و تحقيق به صورت عميق و فراگير شكل گرفت.
تابعين خلفاى راشدين پس از
رحلت پيامبر (ص) كه به نام اهل سنت معروف شدند، به دليل كنار گذاردن عترت و ائمه
معصومين (ع)، زودتر از تابعين عترت و اهل بيت پيامبر (ص) كه شيعه ناميده مىشدند،
به فقه نيازمند شدند، زيرا تنها مستند در استنباط احكام - به نظر آنها - قرآن و
احاديث پيامبر (ص) و اجماع صحابه بود، و از اين رو باب اجتهاد و استنباط را از
همان روزهاى اوليه پس از رحلت پيامبر (ص) آغاز كردند.
به اعتقاد اهل سنت تدوين فقه
پس از عصر صحابه و در دوران تابعين انجامشده است (3) و دليل آن را منع كردن خليفۀ
دوم از نوشتن و تدوين احاديث پيامبر (ص) ذكر كردهاند. از آنجا كه اين فرمان موجب از
ميان رفتن بسيارى از احاديث و شيوع احاديث موضعه (ساختگى) شد، نخست تدوين احاديث و
سپس تدوين فقه، از سده دوم هجرى آغاز شد، ولى اگر صحابه همانطوركه در مسئله جمع و
تدوين و پاسدارى از قرآن اهتمام كردند به تدوين احاديث پيامبر (ص) نيز از همان
ابتدا همت مى گماردند و آن را منع نمىكردند، احاديث دستنخورده و متواتر به دست
آيندگان مىرسيد و كار فقه آسان مىشد. (4)
اجتهاد در زمان صحابه چنين
بوده كه ابتدا به قرآن مراجعه مىكردند، اگر خواستۀ خود را در آن نمىيافتند،
به حديث پيامبر (ص) مراجعه مىكردند و هرگاه مشكل حل نميشد، خليفه، صحابه را به
اجماع دعوت مىكرد و به آنچه اتفاق مىكردند فرمان صادر مىكرد. (5) اجتهاد در عصر
تابعين با رأى آميخته شد، زيرا با فقدان آيه مناسب و نيافتن حديث در ميان محفوظات
خود به رأى پناه مىبردند. (6)
گرچه تدوين فقه به دنبال تدوين
حديث از نيمۀ دوم سدۀ دوم هجرى آغاز شد، ولى كسانى مانند مكحول