امير المؤمنين (ع) در خطبهاى
ديگر در تشخيص مرجع اصيل از علما كه علماى اهل بيت هستند، ضمن سخن گستردهاى مىفرمايد:
عباد اللّه أبصر و اعيب معادن الجورو و عليكم بطاعته من لا تعذرون
بجهالته، فإن العلم الذى نزل به آدم و جميع ما فضّل به النبيّون فى محمد (ص) خاتم
النبيين و فى عترته الطاهرين، فأين يتاه بكم؟ بل أين تذهبون؟
بندگان خدا، بر عيب معادن جور
چشم بگشاييد. بر شماست از كسى پيروى كنيد كه به جهل او عذر نياوريد. علمى كه آدم
با خود آورد و همۀ آنچه مايه فضيلت پيامبران است در محمد (ص) خاتم پيامبران و
عترت پاك او است. شما را به كجا مىكشانند؟ يا شما به كجا مىرويد؟ (7) در اين
مدت، ائمۀ اطهار (ع) نصوص و روايات بسيارى را بيان كرده و به انتشار علوم و معارف
گوناگون اسلامى و تربيت دانشمندان پرداختند. على الخصوص در عصر دو امام باقر و صادق
(ع) كه بيش از نيم سده (145-95 ه -) را در برگرفت. اين مدت، همزمان با فترت
انتقال دولت ميان امويان و عباسيان بود و هر دو در ضعف بودند؛ چرا كه دولت اموى در
آستانۀ سقوط بود و دولت عباسى تازه به آرامش بعد از انقلاب رسيده بود و براى
استقرار خود مىكوشيد و سخت به تاراندن دنبالههاى دولت سرنگون شدۀ اموى مشغول
بود. از اين رو، اين عهد را عهد گشايش و نشاط فكرى و فقهى مكتب اهل بيت (ع) و انتشار
علوم آل محمد (ص) به شمار مىآورند. فضلا و راويان شيعه در اين سالها، امنيت جانى داشته
و آسودهخاطر، دوستى خود با اهل بيت را اظهار مىكردند و بدين امر ميان مردم
شناخته شده بودند. آنان در اين مدت، بيشترين آثار خود را از تعاليم ائمه (ع)،
تأليف كردند و با تلاش آنان شريعت محفوظ ماند و علوم آل محمد (ص) گسترش يافت.
هريك از ائمۀ اهل بيت (ع)
- به ويژه امام باقر و امام صادق (ع) - شبستان ويژهاى در مسجد النبى براى تعليم و
تدريس داشتند. (8) همچنين هر كدام از آنان در خانۀ خود نيز - به ويژه در ايام
حج - مجلسى داشتند آراسته از طالبان علم و استفتا كنندگانى كه از اطراف نزد ايشان مىآمدند.
اصحاب ايشان، پرسشهاى واردين را تدوين كرده و هنگام تشرف آنان به محضر امام تقديم
مىكردند. همۀ طبقات، ائمه را به عنوان اهل بيت علم و وارثان ميراث پاك پيامبر
و كسانى كه از عالم غيب تفهيم شدهاند، مى شناختند.
عبدالله بن عطاء مكّى مىگويد:
«علما را نزد - هيچ كس كوچكتر از نزد ابى جعفر - مقصود امام باقر است - نديدم.
حكم بن عتيبه را با همۀ جلالتى كه ميان مردم داشت، ديدم كه در برابر ابى
جعفر همانند كودكى در برابر معلم خود بود». (9)
همو مىگويد: «مردى، مسئلهاى
را از عبدالله بن عمر پرسيد، ندانست چه پاسخش دهد، به او گفت: برو از اين پسر -
اشاره كرد به محمد بن على الباقر - بپرس و آنچه را به تو پاسخ داد، به من بياموز.
مرد رفت و از آن حضرت پرسيد و پاسخ گرفت، سپس نزد ابن عمر بازگشت و او را از پاسخ
آگاه كرد. ابن عمر گفت: ايشان اهل بيتى هستند كه از غيب تفهيم شدهاند». (10)
بسيارى از غير شيعيان امثال
محمد بن مسلم بن عبيد اللّه بن شهاب زهرى، ايوب سجستانى، يحيى بن سعيد انصارى
مدنى، ابو حنيفه نعمان بن ثابت كوفى، سفيان بن سعيد بن مسروق ثورى، سفيان بن عيينه
كوفى محدث حرم مكه، مالك بن انس اصبحى، عبد الملك بن عبد العزيز بن جريح قرشى، شعبۀ
بن حجاج بصرى و ديگران، از دو امام باقر و امام صادق (ع) حديث نقل كردهاند.