هم فقط خالق يكتاى هستى را
درخور و شايسته اين امر دانسته و اوست كه با علم و قدرت مطلق خود، قوانين جامع و
كاملى را ارائه فرموده است كه ضامن تأمين سعادت واقعى انسان است. در اين باره مىفرمايد:(هُوَ
اَلَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ اَلْحَقِّ):
«اوست خدايى كه رسول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد». (8)
و در جاى ديگر مىفرمايد:(هُوَ
اَلَّذِي يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِآياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ
اَلظُّلُماتِ إِلَى اَلنُّورِ): «اوست خدايى كه بر بندۀ
خود (محمد مصطفى «ص») آيات روشن نازل كرد تا شما بندگان را از ظلمات (جهل و عصيان)
بيرون آورد، و به نور (علم و ايمان) رهبرى كند». (9)
و نيز مىفرمايد:(وَ
اَللّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَ اَلَّذِينَ يَدْعُونَمِنْ دُونِهِ لا
يَقْضُونَ بِشَيْءٍ): «خدا در عالم به حق حكم مىكند
و غير او آنچه را به خدايى مىخوانند هيچ حكم (و اثرى) در جهان نتواند داشت». (10)
و در سوره زمر فرموده
است:(وَ اَلَّذِينَ اِجْتَنَبُوا اَلطّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها
وَ أَنابُوا إِلَى اَللّهِ لَهُمُ اَلْبُشْرى): «و
آنان كه از پرستش طاغوت دورى جسته و به درگاه خدا با توبه و انابه بازگشتند، آنها
را بشارت و مژده رحمت است». (11)
و در جاى ديگر گوشزد مىفرمايد:(قُلْ
أَ غَيْرَ اَللّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ»، 12«قُلْ
أَ غَيْرَ اَللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ):
(13) «بگو آيا غير از خدا را به يارى و دوستى بر مىگزينيم»؟ [در صورتى كه]
«آفريننده آسمانها و زمين خداست».
و آيات بىشمار ديگرى كه با
لحن هاى گوناگون مىكوشد تا انسان را به اين حقيقت متوجه كند كه براى نيل به سعادت
واقعى مىبايد راه و نظام زندگى خود را از تنها منبع فيض و رحمت يعنى خالق و
پروردگار جهان هستى دريافت كند، و غير او را بر خود ولى و قيم قرار ندهد و تحت
سلطه و حاكميت غير خدا در هيچ زمينهاى واقع نشود. قرآن كريم گاهى الگوهايى را نام
مىبرد كه در طول زندگى پرفراز و نشيب خود بىتابانه و بىوقفه و قهرمانانه به
جهاد و تلاش در راه خدا به معناى تمام كلمه برخاستهاند و توانستهاند بر پايۀ
ايمان و عشق به خدا پيروزمندانه از صحنههاى نبرد بيرون آيند، و به عنوان شاهدان عينى
درآيند و سرمشق و الگوى انسانها و شايستۀ مقام رهبريت شوند.
در نظام اسلام مصدر قانون فقط
خداست و حاكم اسلامى مبلغ و راهنما و مجرى و تنفيذ كنندۀ قوانين الهى است؛ و
از آنجا كه انسان در زندگى فردى و اجتماعى لزوما مىبايد تن به عبوديت و حاكميت قانون
و نظام بدهد، و چنانچه از اديان و شرايع الهى پيروى نكند بىدرنگ به عبوديت و
اسارت اميال و شهوات بىحد و حصر خود يا ديگر انسانها دچار خواهد شد و در نتيجه
امتياز انسان بودن را از دست داده، به مرتبۀ حيوانيت سقوط خواهد كرد، قرآن كريم
در اين باره مىفرمايد:(وَ اَلَّذِينَ
كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ اَلْأَنْعامُ):
«كسانى كه از ايمان به خدا كفر ورزيدند و از تسليم به دين و آيين حق الهى سرباز
زدند زندگى آنان و حرص و طمع ايشان بر شكم و خوراك مانند حيوانات خواهد بود.» (14)
و اين ضربه سهمگينى بر پيكر مقام والاى انسانيت است كه موجب شقاوت و بدبختى ابدى،
خواهد بود.
فلسفۀ قانونگذارى در نظام
اسلامى به اين معنا است كه با استفاده از تجربيات پيشرفته و انتخاب قالبها و شكلهاى
مناسب زمان، محتواى اصيل و ناب فقه، اعتبار قانونى پيدا كند و در قالب وظايف دولت
لازم الاجرا شود.
قالب بندى و شكل دهى موازين
اسلامى به صورت قوانين و مقررات، گاه با روش به طور كامل صورى ماده