فرض اگر بىسوادى در دانشگاه
وجود دارد، ادعا شود كه او بىسواد نيست، به دليل اينكه او با معاشرت و كسب بسيارى
از خصايص آدمهاى با سواد مانند شخص با سواد بهحساب مىآيد.
ضرر به معناى خسارت و زيان در
برابر معنى نفع و بهره و سود اطلاق مىشود. تقابل ضرر و نفع را مىتوان به صورت
زير تصور كرد:
تقابل تضاد مانند: تقابل رنگهاى
متضاد. در اين صورت هر كدام از ضرر و نفع امر وجودى محسوب مىشوند كه در يكجا جمع
نميشود، اما امكان آن هست كه كار يا چيزى را فاقد آن دو فرض كنيم، بديهى است با
چنين فرضى نمىتوان گفت فقدان نفع، ضرر محسوب مىشود زيرا ممكن است در كار يا چيزى
هيچكدام وجود نداشته باشد. (3)
در حديث زراره از امام باقر
(ع) از رسول خدا (ص) آمده است كه به مرد مزاحم فرمود: «انك
رجل مضار و و لاضرر و لاضرار على مؤمن». (4)
در حديث عقبة بن خالد از امام
صادق (ع) نيز چنين آمده است: «قضى رسول اللّه (ص) بالشفعة
بين الشركاء فى الارضين و المساكن و قال: لا ضرر و لا ضرار» (5)
صدوق نيز حديث زير را از پيامبر (ص) نقل كرده است: «لا
ضرر فى الاسلام فالاسلام يزيد المسلم خيرا و لا يزيده شرا» (6)
و احاديث ديگرى به همين مضمون در كتب روايى ديده مىشود كه جملگى بر مفهوم نفى ضرر
متفقند.
هر چند نظريات فقها در مفاد
قاعده لا ضرر متفاوت به نظر مىرسد اما در اين امر متفقند كه ضرر و زيان به نحو
حقوقى يا قضايى در اسلام مردود شناختهشده است:(فَلا
رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي اَلْحَجِّ).
(7)
بى شك در صورت مساوى بودن دو
ضرر يعنى زيان و سود حكم، تخيير خواهد بود و اگر يكطرف رجحان داشته باشد به مقتضاى
ترك ضرر اقوى با تحمل ضرر ضعيف، عمل خواهد شد (8 و 9)
منابع
1 - الكافى 294/5؛ 2 - رساله
لاضرر (شيخ انصارى) و درس ميرزاى نائينى (رساله لاضرر)، رساله لاضرر (تقريرات و
امام خمينى «ره»)؛ 3 - قاموس اللغه و مجمع البحرين و صحاح اللغه؛ 4 - وسائل الشيعه
341/17 و كافى 294/5؛ 5 - كافى 280/5؛ 6 - من لا يحضره الفقيه 243/4؛ 7 - سلسله
القواعد الفقهيه 75/1؛ 8 - فقه سياسى 652/7 و 655 و همان 199/9.
قاعدۀ لطف
يكى از قواعد و اصول مهم در كلام،
قاعده لطف(Mercy
/ Grace Pineapple) (Mercy Rule) است كه پس از قاعده حسن و قبح عقلى مهمترين قاعده
كلامى به شمار مىرود. وجوب تكاليف دينى، لزوم بعثت پيامبران، وجوب عصمت انبياء،
وعده و وعيدهاى الهى، حسن آلام ابتدايى و وجوب امامت از جمله مسائلى هستند كه بر
اين قاعده استوار شدهاند. واژه لطف در لغت در معناى مهربانى و اكرام، قرب و
نزديكى، كوچكى وزيرى، خفا و پنهانى، نرمى و آشكارى به كار رفته است. (1)
لطف در اصطلاح متكلمان از
صفات فعل الهى است، يعنى افعالى كه به مكلفان مربوط مىشود و مقصود اين است كه
خداوند آنچه مايۀ گرايش مكلفان به طاعت و دورى گزديدن آنان از معصيت است را در
حق آنان انجام داده و اين امر مقتضاى عدل و حكمت الهى است، اكثريت قريب به اتفاق
متكلمان عدليه طرفدار قاعده لطف بودهاند. از متكلمان معروف اماميه در اين باره
رأى مخالفى نقل نشده، ولى از متكلمان معتزله از بشر بن معتمر (متوفاى 210 ه) و
جعفر بن حرب (متوفاى 236