همۀ موجودات زنده، اعم از
انسان و غير انسان به حكم فطرت و عقل، براى بقا و ادامۀ حيات نيازمند موانع و
دفع دشمن خويشند، زيرا جهان ماده، صحنۀ تنازع، بقا و كشمكش است و هر موجود زندهاى
مىكوشد تا از حق فطرى زنده ماندن دفاع كند. از آنجا كه اسلام، دين عقل و فطرت
است، به اين نياز فطرى و عقل بشرى نيز توجه لازم را مبذول داشته و ضمن تأييد اين
نياز فطرى و حكم عقلى، بر ضرورت و اهميت دفاع تأكيد ورزيده است.
قرآن با اين بيان(وَ
لَوْ لا دَفْعُ اَللّهِ اَلنّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ
بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ)، (1) حالت دفاع را به عنوان
يك سنت فطرى كه مانند همۀ سنن طبيعى به خواست و مشيت الهى باز مىگردد، ضامن
حفظ زندگى و بقا شمرده است و از اين رو خداوند انسان را با وسايل دفاعى مجهز كرده و
به او انديشه و تعقل بخشيده كه وسايل دفاع را متناسب با نوع مزاحمتها و عوامل و
شرايط تهديدكننده بسازد و به زندگى و آثار شكوهمند آن ادامه دهد. (2)
منابع
1 - حج / 40؛ 2 - فقه سياسى
28/5.
دفاع (و غرب ستيزى)
دو مفهوم دفاع و غرب ستيزى
ارتباط وثيقى با هم دارند، چون يكى از شيوههاى مؤثر در غرب ستيزى استفاده از دفاع
مشروع است. غرب ستيزى تنها يك خصلت روحى و حالت نفسانى و اخلاق سياسى نيست.
غرب ستيزى براى جهان اسلام
رمز گويايى از يك سياست عملى و دفاع مشروع است. مبناى نظرى انديشۀ غرب ستيزى
مسئوليت بزرگ جهان اسلام در دفاع مشروع از حقوق خود در برابر غرب متجاوز است و به
همين دليل است كه وقتى تجاوز از طرف غرب قطع مىشود، ستيز و پيكار جاى خود را به
محبت و حتى احسان مىدهد و قرآن در مورد بيگانگان غير متجاوز، توصيه به نيكى و
احسان نيز كرده است.(أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ
تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اَللّهَ يُحِبُّ اَلْمُقْسِطِينَ)(1).
با اين لحاظ، غرب ستيزى چيزى
جز عمل مناسب با دفاع مشروع نيست كه در يك فرايند زنجيرهاى به تناسب نوع تجاوز و
خصومت غرب در اشكال مختلف عملى و سياستهاى خاصى ظاهر مىشود و در حقيقت اين نوع
عمل غرب است كه عكسالعمل مناسب آن را توسط جهان اسلام به دنبال دارد.
دفاع مشروع در اسلام تنها به
معناى مشروعيت دفاع نيست، بلكه به معناى ضرورت و لزوم هر نوع عمل جهادى مناسب و
مشروع است كه به قطع تجاوز مىانجامد و با ان پايان مىگيرد. بىگمان دفاع مشروع
بدون حالت ستيزگرى با تجاوزهاى دشمنى، ثمرى مطلوب به دنبال ندارد و عمليات دفاعى
با حالت روانى مناسب، مىتواند ثمربخش باشد و آن را به هدف نهايى كه قطع تجاوز
است، برساند. (2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
1 - ممتحنه / 8؛ 2 - فقه
سياسى 237/10.
دفع افسد به فاسد
يكى از قاعدههاى مهم اصول
فقه، دفع افسد به فاسد است. اين قاعده در مواردى استفاده مىشود كه در مقام عمل
بنابر ضرورتهاى موجود ناگزير بايد يكى از دو حرام انجام شود و اجتناب از هر دو
امكانپذير نباشد.
در چنين مواردى مفاد قاعده
عقلى «دفع افسد به فاسد» آن است كه از هركدام از دو حرام مورد ابتلا كه داراى
مفسده بيشتر است اجتناب مىشود و اولويت در ارتكاب حرام با حرامى خواهد بود كه
مفسده كمترى