كشور و يا قانون اساسى،
مغايرت داشته باشد. علاوه بر اين مصوبات دولت نبايد مخالف قوانين و مقررات عمومى
كشور باشد و به دليل رعايت اين شرط لازم است مصوبات دولت به اطلاع رييس مجلس شوراى
اسلامى برسد.
ترديدى نيست كه حق قانونگذارى
در مورد برنامه و بودجۀ مالى دولت، حق انحصارى مجلس است اما بنابر مفاد صريح
اصل يكصدوبيست و ششم و مفاد تلويحى اصل هفتادو پنجم قانون اساسى، مجلس موظف است كه
پيشنهاد دولت را در خصوص برنامههاى مالى دولت در تعيين درآمدها و هزينههاى عمومى
مورد بررسى و اصلاح و تصويب قرار دهد.
در اصل پنجاه و دوم و
يكصدوبيست و ششم قانون اساسى، اختيار تهيۀ بودجه عمومى و امور برنامه و بودجه
به رييسجمهور واگذار شده و در اصل هفتاد و پنجم امكان افزايش هزينههاى دولت و يا
كاهش در آمدهاى دولت بدون پيش بينى جبران آن دو توسط مجلس منتفى اعلام شده و مفهوم
اين چند اصل آن است كه درگذشته بايد ميزان درآمدها و هزينههاى عمومى دولت توسط
قوه مجريه اعلام و سپس مورد بررسى و تأييد مجلس قرار گيرد و در حقيقت نقش ابتكار
عمل در امر بودجه، از مجلس سلب و عمل دولت بدون اجازه پارلمان و قانون مصوب مجلس
غير مجاز تلقى شده است.
به اين ترتيب تنظيم و پيشنهاد
منابع درآمدهاى عمومى و هزينههاى عمومى دولت به قوۀ مجريه تفويض شده و اجازه
استفاده از آن براى دستگاههاى مختلف حكومتى به قوه مقننه واگذار شده است و اين شيوه
نشاندهنده همكارى و هماهنگى بين مردم و دولت و نظارت نمايندگان بر اعمال مالى دولت
است.
از آنجا كه قانون اساسى شيوههاى
اجرايى تنظيم نظام دريافتها و پرداختهاى دولت را در بودجۀ عمومى كشور و نيز
نحوه بررسى و تصويب آن در مجلس را مسكوت گذارده است هر كدام از دو قوه مجازند كه طى
مصوبات خود شيوههاى اجرايى تنظيم و بررسى و تصويب بودجۀ عمومى را تعيين كنند.
كميسيونهاى تخصصى در هيأت
دولت و مجلس شوراى اسلامى به ترتيب وظايف دو قوه مجريه و مقننه را براساس آييننامههاى
خود به انجام مىرسانند.
تصويب نهايى نظام دريافتها و
پرداختهاى عمومى دولت، در قالب لايحۀ برنامه و بودجه در مجلس و صدور مجوز از
طرف قوه مقننه هرگز بدان معنا نيست كه به عنوان ضمانت اجراى پيشبينىهاى دولت در
قالب مصوبۀ مجلس تفسير شود و از اين رو عدم تحقق هر كدام از بخشهاى در آمدى
يا هزينهاى دولت در سطوح تعيين شده در بودجۀ عمومى، به هيچ وجه براى قوه مقننه
و قوه مجريه مسئوليت آور نبوده و خلاف قانون تلقى نميشود.
منبع
فقه سياسى 588/7-585.
قبض و بسط شريعت
گروهى از مدرنيستها كه نوسازى
و نوانديشى را نه تنها مخالف اسلام نميانگارند، بلكه آن را از هر ضرورتى حياتى تر
و لازمتر مىشمارند با طرح نظريۀ قبض و بسط شريعت در حقيقت، ماهيت دين را
در شرايط ساده و پيچيده به دو صورت قبض و بسط تفسير مىكنند، كه به تناسب سلسلهمراتب
مختلف ساده و پيچيده مىتوان براى هر كدام از دو حالت قبض و بسط اشكال مختلف فرض
كرد.