مىدهيد، يك فهم دينى است و
آنچه اين شخص مىگويد نيز، يك فهم دينى است و نگاه هر دوى شما نگاه درون دينى است.
و هر دو فهم هم بنابر مبناى شما حق هستند و بر اين اساس عيسى به دين خود و موسى به
دين خود و لذا چرا اصرار بر به كرسى نشاندن نظريات خود داريد؟! و چون ضابطه و
ميزانى را براى داورى ميان فهمهاى متنوع دينى قائل نيستيد بنابراين ناچار به
شكاكيت مىرسيم و اين همان پارادوكس و تناقض در فرضيه است كه در همۀ فرضيهها
غير قابل پاسخ است.
اما براى اينكه بدانيم كه
اراده و قصد خداوند نسبت به چگونگى فهم آدميان از دين چگونه است و آيا اين دين
صامت است يا ناطق، راهى جز تفكر و تأمل در تجليات و نمودهاى آن يعنى آيات قرآن و
سيره نبوى وجود ندارد.
زيرا عقل آدمى راهى به غيبت
جز شهود و به نامحسوس جز محسوس و به مجردات جز تجليات ندارد. دين خدا در كتب
آسمانى نمود يافته و در شخصيت انبيا و اولياء تجلى پيدا كرده است و قرآن چون جامعترين
و دستنخورده ترين كتاب آسمانى است، بر اين اساس ما براى حقيقت يابى در پاسخ به دو
پرسش مزبور، لازم است در آيات قرآن تفكر و تأمل كنيم.
در آيۀ هفتم سوره مباركۀ
آلعمران درباره حقيقت دين و نحوه تلقى از دين و ناطق بودن و نه صامت بودن دين و
منبع فهم دينى، سخن به ميان آمده است:
(هُوَ اَلَّذِي
أَنْزَلَ عَلَيْكَ اَلْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ اَلْكِتابِ وَ
أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا اَلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ
ما تَشابَهَ مِنْهُ اِبْتِغاءَ اَلْفِتْنَةِ وَ اِبْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما
يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اَللّهُ وَ اَلرّاسِخُونَ فِي اَلْعِلْمِ يَقُولُونَ
آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا
اَلْأَلْبابِ)اوست كه بر تو كتاب را نازل نمود.
بخشى از آن آيات محكم است كه مبانى كتاب و بخش ديگر متشابهات است. اما كسانى كه در
دلهاى آنان زيغ و ميل نفسانى وجود دارد، از آيات متشابه تبعيت مىكنند تا فتنه
ايجاد نموده و بلكه كتاب و شريعت را بر مبناى آن تفسير و تبيين كند. اما كسى جز
خداوند نمىتواند كتاب را بر اساس آيات محكم تبيين و تفسير نمايد و اما كسانى كه
راسخ در علم هستند، مىگويند: همۀ آيات، هم محكم و هم متشابه، از جانب پروردگار
ماست و نسبت به اين مطالب متذكر نميشوند، مگر صاحبان خرد و انديشه.
مرحوم علامه طباطبايى در
تفسير شريف الميزان جلد سوم، معانى كلمات را بر اساس فهم متعارف عقلا چنين بيان
كردهاند:
1 - مفهوم آيات محكم و
متشابه:
آيات محكم آياتى است كه در
مدلول خود به قدرى در حد و معنا استوار و متقن است كه تجزى، فساد و اخلال در آن
راه ندارد و در دلالت كردن بر آن مدلول هيچگونه قصورى ندارد و آيات متشابه آياتى است
كه در نظر ابتدايى مصداق و مدلول و مفهوم آن براى خواننده روشن نيست و با معانى و
مصاديق ديگر، اشتباه مىشوند؛
2 - مفهوم الكتاب:
«ام» به حسب اصل معنا آن
مرجعى است كه محل بازگشت چيز ديگر واقع مىشود. بر اين اساس آيات محكم سمت مرجعيت
را نسبت به آيات متشابه دارد و بنابراين با ارجاع دادن آيات متشابه به آيات محكم
رفع شبهه و اشتباه شده و معانى واقعى آنها روشن مى شود؛