«زيغ» عبارت از ميل نفسانى
است كه براى آدمى پيش مىآيد و نفس او را از استقامت و اعتدال منحرف مىكند و اين
معنا ملازم با اضطراب قلب و قلق آن است. اين آيه در مقام بيان كردن احوال مردم
نسبت به تلقى و فراگرفتن قرآن بوده و آنها را توصيف مىكند، يعنى بيان مىكند كه
يك دسته در برابر آيات كتاب زائغ القلب بوده و دلى مضطرب و منحرف دارند. اين دستهاند
كه از آيات متشابه متابعت مىنمايند به جهت فتنه و تأويل كتاب (فهم و قرائت دينى)
ولى دستۀ دوم راسخين در علماند همانها كه قلبى پابرجا و ايمانى مستحكم دارند.
رسوخ در يك چيز، ثبوت كامل و پابرجايى محكمى است كه براى آدمى در آن حاصل مىشود. آنها
از نظر دانايى به خدا و آياتش داراى يك نحو علم ثابت و پابرجا هستند كه غبار شك و
ترديد بر دامنش نمىنشيند و هم به آيات محكم ايمان دارند و هم به آيات متشابه و هر
دو را از جانب پروردگار مىدانند؛
4 - مفهوم تأويل:
تأويل از «أول» به معناى رجوع
گرفتهشده است.
تأويل آيات متشابه يعنى ارجاع
آن به آيات محكم براى روشن شدن مفهوم واقعى آنها و اين ارجاع تنها به وسيلۀ خداوند
صورت مىگيرد و خداوند مىخواهد بفرمايد كه فهمها و عقلهاى انسانى از رسيدن به مفهوم
حقيقى قرآن عاجز و قاصر هستند، جز نفوسى كه خداوند آنها را از پليدى و رجس مطهر
كرده است و علم تأويل را به آنها افاضه كرده است. اين مانند علم به غيب است، كه
ابتدا خداوند مىفرمايد: جز او كسى عالم به غيب نيست و سپس افراد مرضى خداوند از
جمله پيامبر اكرم (ص) را استثناء مىكند يعنى علم به غيب را به آنها افاضه
ميكند:(عالِمُ اَلْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ
أَحَداًإِلاّ مَنِ اِرْتَضى مِنْ رَسُولٍ)(جن
27) بنابراين از آيۀ هفتم سوره آلعمران كه مورد بحث قرار گرفت، چند مطلب استيفاد
مىشود:
1 - آنچه از جانب خداوند وحى
شده و به عنوان دين و شريعت اوليه مطرح است، همين كتاب قرآن است و بر اين اساس راه
بر نظريۀ «تجربۀ نبوى» بسته شده است. (كه در آينده مورد نقد قرار خواهد
گرفت) به نظر ما از وجوه اعجاز اين آيۀ شريفه اين است كه خداوند پيش بينى كرده
است كه عدهاى الفاظ قرآن را به شخص پيامبر نسبت خواهند داد و دين را به عنوان شريعت
صامت و تجربۀ نبوى قلمداد خواهند كرد و بر اين اساس قبل از آنكه آيات را به محكم
و متشابه تقسيم كند، اين مبنا را محكم مىكند كه آيات محكم الهى كه مبنا و اساس فهم
و معرفت دينى است، از جانب خداوند است و خود يك فهم بشرى از شريعت نيست:
(هو الّذى انزل اليك
الكتاب) او كسى است كه اين كتاب را به سوى تو نازل كرده است؛
2 - دين و شريعت به وسيلۀ
آيات محكم تبيين مىشوند و بر اين اساس دين و شريعت «خود تببين كن» است و صامت نيست
و فى نفسه مبين و روشن است و اين آيات متشابه است كه به علت پذيرش معانى مختلف در بيان
غرض و اراده خداوند مبهم است اما به وسيلۀ آيات محكم رفع ابهام شده و مفهوم واقعى
آنها روشن مىشود؛
3 - فهم شريعت جز به وسيله
خداوند امكانپذير نيست(وَلايَعْلَمُ
تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اَللّهُ)و علت آن اين است كه
اصولا از حيطۀ قدرت عقلى انسان فراتر است و طبق آيات ديگر قرآن، خداوند اين
فهم را به جان و دل مطهر محمد وال محمد (ص) افاضه كرده است(لا
يَمَسُّهُ إِلاَّ اَلْمُطَهَّرُونَ)،(يُرِيدُ
اَللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ
تَطْهِيراً)،(فَسْئَلُوا
أَهْلَ اَلذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)