responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 363

صحرانشين آنها را بنوعى تعصب و خشونت وادار كرده بود كه براساس آن ديگران را به ديده بيگانه مى‌نگريستند و براى آنها حقوق و احترامى قائل نميشدند. افراد قبيله تنها حامى و تكيه‌گاه خود را قبيله مى‌دانستند و بدان تفاخر مى‌كردند و به نوعى ناسيوناليزم قبيله‌اى پاى بند بودند.

در نظام سياسى قبايل صحرانشين عرب، استقلال به مفهوم واقعى ديده مى‌شود، زيرا با وجود مجاورت با دو امپراتورى بزرگ ايران و روم هرگز تن به وابستگى و اطاعت از آنها ندادند و در برابر اين دو نظام مقتدر خاضع نشدند. به همين دليل بود كه منطقۀ حجاز و واحدهاى قبيله‌اى ساكن در اين منطقه، از دستبرد كشورگشايان و قدرت‌هاى بزرگ مصون ماند.

رؤسا و شيوخ قبايل، مسئوليت و اختيارات اجرايى رسوم، عادات و مقررات حاكم بر قبيله را در كنار اقتدارات نهاد برتر، آن گونه كه در نظام‌هاى سلطنتى متعارف بود، برعهده داشتند. عقد پيمان‌ها با قبايل ديگر، اعلان جنگ و بسيج افراد قبيله، مجازات متخلفان.، پذيرائى از تازه واردين، استقبال از نمايندگان قبايل ديگر، و ارسال پيام و مذاكره با رؤساى ديگر قبايل برعهدۀ شيخ قبيله بوده است.

فرامين رؤساى قبايل مانند مقررات مربوط به رسوم و سنت‌هاى قبيله، توسط افراد قبيله به مورد اجرا گذاشته مى‌شد. و رؤساى تيره‌هاى كوچك‌تر قبيله، و مردان در خانواده‌ها، و ديگر سالخورده ها در سراسر قبيله، به صورت مأموران اجرايى در اختيار رييس قبيله بودند وبا يك شبكۀ ساده اجرايى، قدرت و اختيارت اجرايى شيخ قبيله اعمال مى‌شد.

رؤساى قبايل كه اغلب سالخورده ترين، شجاع‌ترين و سخاوتمندترين افراد قبيله بودند و به حد كافى از خصلت‌هاى قبيله‌اى مانند تعصب، مهمان نوازى و آزادگى برخوردار بوده و به سنت‌هاى قبيله سخت پاى بندى داشتند، كمتر به خودكامگى و استبداد به مفهومى كه در نظام‌هاى سلطنتى استبدادى وجود داشت كشيده مى‌شدند.

- رييس قبيله با مهربانى پدرگونه و با تعصبى كه او را به افراد قبيله‌اش سخت وابسته مى‌كرد و درايتى كه نشانه تجربۀ زياد وى بود، امور قبيله را اداره مى‌كرد و به ديكتاتورى و آزادى كشى نيازى نداشت.

در مسائل مهم، مشورت با سالخوردگان با تجربه قبيله و رؤساى تيره‌هاى كوچك‌تر قبيله و دانايان و خردمندان هرگز فراموش نميشد و رييس قبيله در مناسبت‌هايى از نقطه نظرهاى مشاوران استفاده مى‌كرد.

نهادى كه امروز به نام قوه مقننه ناميده مى‌شود به آن گونه كه در حقوق اساسى و علوم سياسى از آن بحث مى‌شود، در نظام سياسى قبيله وجود نداشته است، ولى قبايل عرب از تأسيس و نهاد مشابهى برخوردار بودند كه مسئوليتى شبيه وظايف قوه مققنه را برعهده داشته است.

به‌طور مثال «سقيفۀ بنى ساعده» كه مركز عمده تصميم گيرى‌هاى اساسى در مسائل بسيار مهم و اختلافى در شهر مدينه بوده است، كار يك نوع مجلس شورا وپارلمان را انجام مى‌داده است.

بزرگان اوس و خزرج در سقيفۀ بنى ساعده جمع مى‌شدند و به‌طور شورايى مسائل اختلافى را حل و فصل مى‌كردند، و گاه در اين شوراها اختلاف بر سر مسئلۀ رياست شهر و قبيله نيز مورد تبادل نظر قرار مى‌گرفت.

مراجعۀ تعدادى از مسلمانان در مدينه - پس از رحلت پيامبر اكرم - به سقيفۀ بنى ساعده براى تعيين تكليف و روشن كردن مسئلۀ خلافت، در حقيقت بازتاب اين عادت و رسم قبيله‌اى أعراب بوده است.

نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 363
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست