مطالعۀ دلايل و مستندات
هر كدام از نظريهپردازان در تحليل قدرت سياسى براى دستيابى به منابع قدرت سياسى به
مفهوم تحليل وقايع رخ داده نيست. زيرا چنين بحثى بيشتر جامعهشناسانه است تا حقوق
سياسى؛ مسئلۀ مهم در رابطه با موضوع قدرت سياسى، به اساس مشروعيت قدرت سياسى
برمى شود. با بررسى اين مسئلۀ اساسى است كه استبداد و دموكراسى تبيين و حاكميت
و دولت ارزيابى مىشود.
در ميان نظريههايى كه در
زمينۀ مشروعيت قدرت سياسى مطرحشده، نظريات زير بيش از همه مورد توجه قرارگرفته
است و در تاريخ گذشته و عرصۀ سياست كنونى نقش عمده را عهده دار بوده است. به
اين معنا كه تلاش شده براساس يكى از اين نظريات، مشروعيت اطاعت از قدرت حاكمه توجيه
شود:
1 - مبدأ و منشأ قدرت سياسى،
الهى است. (منبع اصلى همۀ قدرتها در جهان هستى و از جمله قدرت سياسى، خداوند
است) همانطورى كه در جهان هستى هر قدرتى بهطور تكوينى از قدرت الهى ناشى مىشود،
در جامعۀ سياسى مشروعيت خود را از قدرت خداوند كسب مىكند.
اين نظريه كه سدهها، كليسا
مدافع آن بود، دو نتيجۀ سياسى بسيار مهم را به دنبال داشت: نخست هر نوع اختيار
و انتخاب را از مردم سلب و ملت را از صحنۀ حكومت خارج مىكرد و دوم اينكه پادشاهان
و حكمرانان را به جبر و اطاعت از كليسا وامىداشت، تا بتوانند مشروعيت لازم را كسب
كنند.
تحولاتى كه در سدههاى مختلف
در پى استيلاى اين نظريه به وجود آمد، سرانجام بسيارى از حكام رابر آن داشت كه به
جاى اطاعت از واسطهها براى كسب مشروعيت خود ادعاى الوهيت كنند و يا مدعى دريافت
مستقيم اين موهبت از جانب خدا شوند و گاه با استفاده از نظريۀ جبر، قدرت سياسى
خود را تجلى خواست خداوند و ناشى از اراده ازلى او جلوه دهند؛
2 - ارادۀ مردم تنها منبع
مشروعيت قدرت سياسى است. اين نظريه كه بازتاب حاكميت مطلق الهى بود، نظريۀ مربوط
به انتخاب هيأت حاكمه توسط ملت را به وجود آورد و به اين وسيله قدرت سياسى متعلق به
تمامى افراد شناخته شد و دموكراسى غربى و نظامهاى انتخاباتى بنيان گرفت؛
3 - شخصيت، مهارت و نبوغ،
اساس مشروعيت قدرت سياسى است. اين نظريه كه در ساختار قدرت رژيم فاشيستى ايتاليا و
نازيسم آلمان تأثير بسيارى داشت، مبتنى بر اصل تخصصى بودن رهبرى و نقش لياقت و
مهارت در قدرت سياسى بود كه به سرآمدان اين مهارت و نبوغ اجازه مىداد، قدرت سياسى
را به صورت انحصارى در دست گيرند، مانند هر كارشناس لايق و ماهرى كه رشتۀ كار
مورد مهارتش را به دست مىگيرد؛
4 - اراده طبقۀ رنجبران
تنها مبين مشروعيت قدرت سياسى است. ماركسيستها و سوسياليستها كه از اين نظريه
دفاع مىكنند، سلطۀ ملت و اراده مردم را فقط در اراده يك طبقه متجلى مىدانند
و آراى عمومى و انتخاب خارج از اين چارچوب را، راهى براى اعطاى مشروعيت بخشيدن به دشمن
تلقى مىكنند.
مشروعيت قدرت سياسى از حاكميت
الهى كه از راه اراده آزاد مردم ناشى مىشود، صورت مىپذيرد.