آراى اكثريت مردم، اعمال
حاكميت و تصميمگيرى براى جامعه و قدرت را در دست مىگيرند. بنابراين فرض،
دموكراسى در حقيقت حكومت سياستمداران منتخب مردم است نه مردم؛
3. عرصه انتخابات، ميدان
نبرد، عوامل فشار و هر نوع بهرهورى از هر عامل تأثيرگذار است و سياستمداران و
احزاب از همۀ وسائل براى ايجاد جو فشار جهت تغيير جهتگيرىهاى فكرى مردم به
سود خود استفاده مىكنند. حتى اگر از شيوههاى تخريبى و جوسازى بر عليه رقيبان هم اجتناب
كنند، با تمام توان مادى و معنوى در صدد رام كردن افكار مردم و به دام انداختن
آراى آنان هستند؛
4. در حكومت دموكراتيك، هرچند
شاخص اصلى خدمت به مردم و رعايت مصلحت عمومى و رفاه عامه است اما تشخيص آن برعهده
كيست؟ آيا جز زمامداران، مدعى ديگرى هم دارد؟
قواى سهگانه كه به شكل
دموكراتيك تفكيك شده است و هركدام بنابر مصلحتى كه خود تشخيص مىدهد، قانونگذارى
مىكند يا قوانين را به اجرا درمىآورد و يا قوانين را در حل و فصل اختلافها
تنفيذ مىكند؛
5. دموكراسى واقعى دموكراسى
مستقيم ناشى از آراى مردم است. آنچه كه امروز به نام دموكراسى شايع است، دموكراسى
بدلى و با واسطه نمايندگان مردم است؛
6. دموكراسى در عمل هنوز مسير
يك تجربه كامل را نپيموده است. اعمال آزادى، مساوات، عدالت، مشاركت عمومى و احترام
به حقوق همۀ شهروندان با موانع بسيارى همراه است. هنوز امكانات اقليمى و بهرهورى
از كار و شغل، تحصيلات، شكوفايى استعدادها، بهداشت و درمان، كرامت انسانى،
دادخواهى و نظاير آنكه از مقدمات دموكراسى است، در بيشتر كشورهاى مدعى دموكراسى
يكسان توزيع نشده و اجراى مساوات بهطور كامل صورت نگرفته است؛
7. هدف در حكومت دينى كسب
رضاى خدا و در حكومت دموكراتيك، مقصد جلب رضايت مردم است.
در حكومت دينى اگر هم رضامندى
مردم منظور است اما آن هم به دليل كسب رضاى الهى است.
منبع
فقه سياسى 147/10-145.
دموكراسى اسلامى
دموكراسى اسلامى بر اساس
اركان و مقولههاى سياسى متعددى چون آزادى و مساوات متكى بر عدالت اسلامى و نيز
حاكميت ملى در چارچوب شورا و پارلمان اسلامى شكل گرفته و از ابزار دموكراسى مانند
شورا و انتخابات با مايه هايى از بيعت اسلامى و احزاب استفاده كرده است و سيادت و
حاكميت قانون نيز به لحاظ الهى بودن احكام و مقرارت اسلام نه تنها جريى لا ينفك از
دموكراسى اسلام، بلكه هالهاى از قداست نيز به خود گرفته است.
در دموكراسى اسلامى همۀ
مفاهيم و مقولههاى سياسى مؤثر در دموكراسى غرب با آيات و روايات ارزيابى شده و با
مايههايى از مفاهيم فلسفه اسلامى توجيه شدهاند. (1)
نظريۀ دموكراسى اسلامى
اختصاص به معتقدان به جمع بين دموكراسى غرب و اسلام ندارد، برخى از منكران
دموكراسى غرب كه به تعارض آن با اسلام سخت اصرار مىورزند نيز از نوعى سياست و
حكومت دينى سخن گفتهاند كه در حقيقت تصويرى از نوع ديگرى از دموكراسى ويژه اسلام
را ارائه مىدهد.