به طور معمول قراردادهاى بين
المللى طى شرايط و تشريفات خاصى انجام مىشود كه عبارت است از:
مذاكره مقامات صلاحيتدار
كشورهاى متعاهد، نگارش و امضاى قرارداد، تصويب و مبادله قرارداد، و ثبت و انتشار
قراردادهاى بين المللى.
قراردادها از حيث شكلى از يك
مقدمه و يك متن تشكيل مىشود و در مقدمه نام كشورهاى متعاقد يا رؤساى كشورهاى
متعاهد و نمايندگان تامالاختيار آنان و سپس موضوع قرارداد، علل و موجبات انعقاد
قرارداد، و هدفى كه طرفين از انعقاد آن دارند، ذكر مىشود، و در متن قرارداد مواد
مختلفى كه مورد نظر و توافق طرفين است، ذكر خواهد شد. به ضمائمى كه احيانا بر متن
قرارداد اضافه مىشود، پروتكل الحاقى و اسناد ضميمه گفته مىشود. (19)
قراردادهاى بين المللى داراى
قدرت قانونى بوده و آثار حقوقى آن برحسب مورد شامل سراسر قلمروى كشورهاى امضاكننده
مىشود و نيز مىتواند آثارى نسبت به كشور ثالث را در بر داشته باشد. (20)
صلاحيت متعاهدين از نظر حقوق
بينالملل در دولتهاى بسيط و فدرال متفاوت است و نيز از نظر حقوق اساسى كشورها،
مقام صلاحيتدار انعقاد قراردادهاى بين المللى گاه قوۀ مجريه و گاه قوه مقننه
و گاه با مقام مشترك بين قوه مجريه و قوه مقننه است.
بى شك اصل «پذيرش تعهدات»
اساس هر نوع زندگى اجتماعى است و هرگاه ما گرايش انسان را به زندگى اجتماعى به
عنوان كششى غير اختيارى و فطرى بدانيم، بايد «پذيرش تعهدات» را نيز به صورت يك اصل
فطرى و اجتنابناپذير تلقى كنيم.
همين اصل فطرى است كه در
زندگى فردى به شكل التزام به برنامه و نظم و تقيدات فردى جلوه مىكند و در ارتباط
با جهان آفرينش به صورت قبول واقعيتهاى عينى و حقائق علمى، و نيز در زمينه اذعان
و اعتراف به آفريننده جهان، به صورت ايمان و تعهدات مذهبى ظاهر مىشود.
همچنين در زندگى اجتماعى در
صحنه روابط افراد، التزام به قانون و احترام به مقررات اجتماعى و نيز در صحنه
گستردهتر روابط بينالملل، شركت در قراردادها و معاهدات بين المللى و پاى بندى به
اينگونه مقررات، همه و همه از مظاهر و آثار اصل پذيرش تعهدات است.
و به همين دليل بايد ريشۀ
«گرايش به تعهدات» و «احترام و وفاء به تعهدات» را اصل واحدى شمرد و با قبول فطرى
بودن حس گرايش به تعهدات، اصل وفاى به عهد را نيز از احساسات عالى فطرى انسان به
شمار آورد.
با توجه به اينگونه اصول و
ريشههاى فطرى مىتوان به ارزش تعهدات و قراردادها و نيز ضرورت انسانى و فطرى أن
در سراسر زندگى انسانها به ويژه در زندگى اجتماعى و در جامعۀ بزرگ بشرى در روابط
بين المللى پى برد، و از آنجا كه زندگى حقيقى و ويژۀ انسانى، ناگزير بايد براساس
اصول و خواستهاى فطرى و مقتضيات طبيعت خاص انسانى استوار شود، و هر نوع انحراف و كمبود
در زمينه اين اصول و خواستها با انحراف و نقصى در زندگى ويژه انسانى همراه و توأم
است، زندگى ملل نيز در جامعه بزرگ بشرى بدون آنكه بر پايه قراردادها و تعهدات بين
المللى استوار شود نمىتواند به صورتى شايسته و مطابق با فطرت و خواست طبيعى انسان
تحقق پذيرد.
اصولا صرفنظر از ريشههاى
فطرى اصل «ضرورت پذيرش تعهدات»، بررسى شرايط حياتى ملتها و تطوراتى كه در زندگى
بين المللى در شرايط مختلف