جوامع بشرى حاكم احساس مىشود
و نياز به قوه مقننه، ارزش و اهميت آن بر كسى پوشيده نيست.
حتى در نظام توحيدى اسلام نيز
با وجود قوانين جامع و كامل الهى كه از وحى سرچشمه مىگيرد، نوعى نهاد قانونگذارى
ضرورى است. با اين تفاوت كه اصول و قواعد كلى قانونى از راه وحى الهى مشخص و تعيين
شده و به دليل حاكميت تشريعى خدا، اطاعت از اين اصول كلى اجتنابناپذير است.
ولى در قلمروى وسيع مباحات و
احكام ترخيصيه و نيز موضوعات و كيفيت اجراى احكام كلى، در تشخيص و تطبيق عناوين
ثانوى و تبيين احكام ثانوى، اختيارات وسيعى توأم با مسئوليت به انسان آگاه و مؤمن
تفويض شده است.
اگر ما به هدفهاى قانون و
قانونگذارى بهطور دقيق توجه كنيم، ضرورت نهاد قانونگذارى بيشتر روشن مىشود. به
طور معمول تبيين حق و تكليف و تأمين عدالت و امنيت را از اهداف عمده قانون و
قانونگذارى مىشمارند، در صورتى كه وظيفۀ مهمتر قانون، راهگشايى و هموار كردن
راه رشد و تعالى تكامل انسانى است. و به همين دليل است كه در شرايط جديد و مراحل نوين
رشد و تكامل، احتياج به قانونگذارى، بيشتر خودنمايى مىكند.
جايگاه قوه مقننه در كشور مثل
جايگاه فكر در سازوكار بدن انسان در زندگى اوست و جايگاهى تدبيرى است و بدون آن،
كشور نهتنها دچار ركود شده، بلكه در معرض نابودى قرار مىگيرد.
همهپرسى گرچه نقش كنترل
كننده را دارد، ولى هرگز نمىتواند جاى دستگاه قانونگذارى را اشغال كند و حتى
تعميم قوه مقننه به همهپرسى نيز ما را از وجود دستگاه قانونگذارى و مجلس نمايندگى
كه منتخب مردم بوده و عهدهدار مسئوليت اخذ تصميم در برابر رويدادهاى اجتماعى
باشد، بى نياز نمىكند.
گرچه حفظ حق قانونگذارى براى
همۀ آحاد ملت و تحقق بخشيدن به معناى و محتواى دموكراسى و جلوگيرى از فساد و
انحراف نمايندگان منتخب مردم و بالاخره گريز از تمركز قدرت و رسيدن به صحيح ترين
راه ادامه خواست ملت، دستگاه قانونگذارى بلاواسطه و مراجعه به آراى عمومى از راه
همهپرسى را ايجاب مىكند، ولى نبايد از نظر دور داشت كه چنين شيوه قانونگذارى
تنها در مورد كشورهايى كه شرايط آتن و يا كنتونهاى سوييس را دارند، مىتواند صادق
باشد (دموكراسى مستقيم).
از سوى ديگر مداومت كار
قانونگذارى و واقع نما نبودن همهپرسى و دخالت مسائل تخصصى و لزوم آشنايى با
بسيارى از مسائل اجتماعى و دلايل ديگر، امكان قانونگذارى بلاواسطه را از راه
رفراندوم سلب مىكند و انتخاب شيوه دموكراسى غير مستقيم را اجتنابناپذير مىكند.
زيرا آنچه كه اجتنابناپذير است حق رأى است كه يك نظام انتخاباتى همگانى را براى
تشكيل مجلسى، جهت قانونگذارى ايجاب مىكند و به اين ترتيب مسائلى از قبيل هدف
انتخاب و چگونگى آن، شرايط انتخابكننده و انتخاب شونده، انحلال مجلس، رابطۀ
قوۀ مقننه و قوۀ مجريه، اختيارات و حدود وظايف مجالس قانونگذارى، شيوه
قانونگذارى و مسائلى از اين قبيل مطرح مىشود.