قدرت عاليۀ سازمانيافته
مجموعۀ دو عنصر حاكميت و حكومت است، برخى كشور را مجموعۀ مركبى از قلمرو،
ملت و دولت دانستهاند.
و گاه مفهوم ملت را در درون
معنا دولت گنجانيده و دولت را به قدرت عاليه نشأت گرفته از تشكل سياسى ملت تفسير
كردهاند. و يكبار ديگر همين معنى را با مختصر تغيير، تعريفى براى كشور ذكر كردهاند:
كشور، ملت سازمانيافته است.
بر اساس اين تفسير فرق حكومت،
دولت و كشور بسيار دشوار و حداقل دقيق خواهد بود.
برخى با استناد به تفسير كشور
به ملت سازمانيافته، قلمروى ارضى و ناحيه و محدوده جغرافيايى را خارج از مفهوم
كشور دانسته و تنها به اين اكتفا كردهاند كه لازمۀ تحقق كشور، وجود قلمروى ارضى
است، زيرا بدون يك محدوده ارضى، ملت سازمانيافته نمىتواند پا به عرصۀ وجود
بگذارد. مانند انسان كه به مكان احتياج دارد، ولى مفهوم فلسفى مكان جزو عناصر
تشكيل دهندۀ بدن انسان نيست.
بر اساس اين تحليل بهطور
روشنتر مىتوان مفهوم قلمروى ارضى و اقامتگاه را از معناى دولت كه بيشتر قدرت
سازمانيافته را دارد و همچنين از معنى حكومت كه ناظر به تشكيلات سازماندهى قدرت
دولت است، جدا كرد.
براى بررسى دقيق مسئله، ابتدا
از واژه فارسى كشور آغاز مىكنيم. لغتنامه دهخدا در معناى واژۀ كشور مىگويد:
كشور ترجمۀ اقليم است كه يك حصه از هفت حصه ربع مسكون مىباشد. چنانكه گويند
كشور اول و كشور دوم يعنى اقليم اول و اقليم دوم. سپس آن را مترداف با موطن، مولد،
وطن و زيستن جاى ذكر مىكند و در پايان اضافه مىكند: در اصطلاح امروز ناحيتى تابع
حكومت و نظامى خاص و حدودى معين و پايتخت مشخص و شهرها و قصبات و روابط سياسى با
ممالك ديگر.
در معناى ميهن مىگويد: وطن و
مسكن و مقام و زادبوم و سامان. در مقايسۀ دو واژه كشور و وطن آنگونه كه دهخدا
مىنويسد: به اين نكته مىرسيم كه واژه كشور داراى مفهوم تضايفا است، يعنى نوعى نسبت
و رابطه در آن وجود دارد كه بدون تصور معنى حكومت و تشكيلات سياسى و قدرت عاليه، قابل
تصور بهطور كامل نيست، ولى معنى واژه ميهن و وطن مفهومى مجرد است كه هر انسانى
منهاى حاكميت و حكومت و دولت در جايى و زادبومى سكنى مىگزيند و زيستنگاه دارد و
به آن وطن مىگويند.
مترداف كشور در عربى مملكت
است و مملكت به ملكى (به كسر ميم) گفته مىشود كه در آن ملك (به ضم ميم) باشد.
يعنى سرزمين كه دولتى در آن حكم براند. امروز به غلط به كشورى مملكت گفته مىشود
كه داراى رژيم سياسى سلطنتى باشد و به كشورهايى كه امرا حكومت مىكنند اميرنشين
اطلاق مىشود.
تعبيرات ديگرى جون بلد، وطن،
قطر، و نظاير آن بيانگر آن است كه سرزمينى باصفت خاص موضوع اطلاق اين كلمات است.
در لغت يونانى نيز كهPolisگفته
مىشد معناى اصلى آن شهر بود و ملت مفهوم شهروند را داشت و پليس به سرزمين محدودى
گفته مىشد كه داراى قانون و حكومت قانونى بود.
روميان هم كلمۀCirvitasرا
به كار مىبردند و ماكياولى واژۀStatoو بدنRepubliqueرا به تناسب نظرياتى
كه در زمينۀ دولت و حاكميت داشتند برگزيدند.
امروز در زبان فرانسه كلمۀEtatو در
زبان انگليسى واژۀStatدر مورد كشور به كار مىرود
كه به دليل استعمال زياد اين دو كلمه در معناى دولت، اطلاق آن دو