به همين دليل است كه هر نوع
تغيير در وضع سرزمين به صورت توسعه يا تجزيه، به همان اندازه در معناى خارجى ملت،
كشور، حاكميت، دولت و حكومت اثر مىگذارد.
ممكن است در برخى موارد،
سرزمين و قلمرو ارضى مانند حاكميت ملت فعليت كامل پيدا نكند. ولى اين به آن معنا
نيست كه تحقق نيافته است وگرنه در مورد اشغال سرزمين كشورى توسط نيروهاى دشمن، مىتوان
اصل حاكميت ملى و اعمال و اقتدار دولت را به دليل عدم فعليت آن در محدوده ارضى
مورد ترديد قرار داد.
نقش مسئلۀ سرزمين در مفهوم
دولت به آن معنا نيست كه سرزمين در حكم موضوع به مثابه مالى كه موضوع مالكيت است،
منظور شود و قدرت چون مالكيت زمين در انحصار سرزمين و آثار حقوقى آن قرار گيرد.
زيرا اين نظريه در عين خلط
مسائل حقوق خصوصى و حقوق عمومى، اقتدارات دولت را محدود و به شخصيت حقوقى دولت
لطمه وارد مىآورد، بلكه نقش عنصر سرزمين در فعليت و اعمال صلاحيت حاكميت دولت و
تحقق عنوان كشور است.
به تعبير ديگر سرزمين، محدوده
مادى قدرت سياسى و حاكميت را در درون مرزى و قلمرو مادى استقلال آن را در بيرون
مرزها مشخص مىكند، همانطورىكه محدوده معنوى اقتدارات دولت را اراده عمومى مردم و
آراى ملت تعيين مىكند.
در حقيقت مىتوان گفت رابطۀ
سرزمين با كشور و دولت به دو گونۀ متفاوت است.
سرزمين، به نوعى موضوع كشور
است، ولى عنصر مادى تعيين كنندۀ محدوده، قدرت و حاكميت دولت است.
چنانكه حاكميت و اقتدار عالى
نيز در عين اينكه موضوع دولت است، مبين عنصر معنوى كشور است.
منبع
فقه سياسى، 166/3-165 و
163-160
كشور اسلامى
كشور اسلامى عبارت از سرزمينى
است كه مردم آن عقيده و قانون اسلام را پذيرفته، حاكميت و احكام آن را گردن نهادهاند.
به عبارت بهتر به كشورى اسلامى گفته مىشود كه علاوه بر اينكه اكثريت ساكنان آن را
مسلمانان تشكيل مىدهد، احكام و دستورات اسلامى نيز در آنجا حاكميت دارد. كشورهاى
اسلامى، امروزه، به سرزمينهايى اطلاق مىشود كه مذهب رسمى آنها اسلام و اكثريت
سكنۀ آن مسلمان هستند و به همين لحاظ مىتوان آن را با مفهوم «دار الاسلام: متقارب
شمرد.
گرچه فقها در تفسير دار
الاسلام، نظريات متعدد و متفاوتى را ذكر كردهاند، ولى جامعترين تعبير با تفسير
فوق تشابه بسيار دارد. دار الاسلام در اصطلاح مذكور به سرزمينى اطلاق مىشود كه
احكام اسلام در آن جارى و عمل مىشود و حاكميت قضايى اسلام محترم است.
مفهوم ديگرى كه با مفهوم
«كشورهاى اسلامى» نزديك است، جهان اسلام است. اما نكتۀ قابل ذكر اين است كه امروزه
مفهوم كشورهاى اسلامى داراى مفهومى خاصتر از جهان اسلام است، زيرا جهان اسلام به تمامى
سرزمينهايى گفته مىشود كه تعداد قابل توجهى از مسلمانان به صورت بومى در آن جا زندگى
مىكنند؛ براى مثال، «آلمان» كه در آن بيش از چند ميليون مسلمان زندگى مىكنند
جزيى از جهان اسلام به شمار نميرود، ولى تعدادى از كشورهاى آفريقايى مانند
«مالاوى» (با بيش از 30 درصد مسلمان)، «بنين» (با بيش از 13 درصد مسلمان)، «ساحل
عاج» (با بيش از 23 درصد مسلمان) و