اين اصطلاح از ريشۀ لاتينى
كمونيس(Commuis)به
معناى اشتراكى گرفتهشده است و پارهاى از ايدههاى اجتماعى و يك سنّت ايدئولوژيك
را دربرمىگيرد كه غايت آن مالكيت اشتراكى همۀ دارايى هاست. به اين ترتيب منظور
از «كمونيسم ابتدايى»، نظام اقتصادى جامعههاى ابتدايى است كه گويا در آنها منابع اساسى
اقتصادى مثل زمين، قايقها و جز آن به تمامى جامعه تعلق داشته است نه به افراد و
خانوادهها. كمونيسم جديد به ويژه به ايدههاى كارل ماركس و مفهوم جامعۀ بى طبقه،
كه بر اساس مالكيت اشتراكى وسايل توليد قرار دارد، مربوط است و عنوان كمونيسم و كمونيست،
امروزه بيشتر براى ايدئولوژى رسمى، فعاليتها يا سياستهاى شوروى سابق، جمهورى خلق
چين و كشورهاى عضو پيمان ورشو و دولتهاى متحد آنها و همچنين سازمانهاى سياسى
هوادار ايدئولوژى و سياستهاى اين دولتها در كشورهاى غير كمونيست به كار مىرود.
(3)
ويژگى عمدۀ زندگى انسانى
از خود بيگانگى است و چون كمونيسم تحقق كامل آزادى بشر را در بر دارد، بايد دلپسند
باشد. در شعار جنبش كمونيستى، كمونيسم دنيايى بود كه در آن «هركس بر حسب توانايىاش
مىداد و بر حسب نيازهايش مىگرفت». بنابراين، كمونيسم به عنوان حرفۀ هنجارى
براى بسيارى از محافل چنان جذابيتى داشت كه نهتنها فرد فقير پيكارجو را، بلكه
روشنفكر پر تخيلى كه كار خود را نوعى فضيلت آن جهانى مىدانست با هم متحد مىكرد.
(4)
بيانيۀ بيست و دومين كنگرۀ
حزب كمونيست اتحاد شوروى سابق در 1961، كمونيسم را اينچنين تعريف مىكند: «كمونيسم
يك نظام بدون طبقات است با مالكيت همگانى وسايل توليد و برابرى كامل اعضاى جامعه؛
در چنين نظامى رشد همه جانبۀ مردم با رشد نيروهاى توليدگر از راه پيشرفت دايمى
علوم و فنون همراه خواهد بود و منابع ثروت عمومى براى همه به فراوانى جوشان خواهد بود
و اصل بزرگ از هركس به قدر تواناييش و به هركس به قدر نيازش، تحقق خواهد يافت.
كمونيسم يك جامعۀ عالى كارگران آزاد و آگاه خواهد بود و در درون آن مردم خود،
بر خود حكومت خواهند كرد؛ جامعهاى كه در آن كار كردن براى خير جامعۀ نخستين
نياز حياتى هركس خواهد بود، و همه اين ضرورت را درخواهند يافت و از توانايى هر فرد
بيشترين سود براى جامعه به رسميت خواهد آمد. (5) با اين همه، تلاش براى ساختن
كمونيسم در روسيه مشكلات نظرى و عملى مهم بيشترى ايجاد كرد. روسيه فقيرترين كشور
اروپا و يك طبقۀ روستايى عظيم بىسواد داشت كه صنعت چندانى در آن رشد نكرده بود.
در اين اوضاع و شرايط، حزب نهتنها
بايد به كارگران آموزش دهد، تا از اقتصادگرايى كوته بينانه فراتر روند، بلكه بايد
به خلق خود طبقه كارگر دست بزند. در جريان كسب قدرت، بلشويكها دريافتند كه وراى
شعارهاى عملگرايانه و موفق سياسى خود نظير «صلح، نان و زمين»، برنامهاى در دست
نداشتند. با اين همه، حوادث ديگرى روى داد كه در نهايت ايمان به امكان و مطلوب
بودن كمونيسم را بهطور قطعى بر باد داد. (6)
رژيمهاى كمونيستى بر لزوم
كنترل جامعه بر مبناى لغو مالكيت شخصى و استقرار مالكيت دولت برهمۀ وسايل توليد
تأكيد دارد. دولت به عنوان نماينده ملت، همه ثروتها را در دست مىگيرد و نگهدارى،
بهرهگيرى، توزيع و مصرف آن را به نفع جامعه عهده دار مىشود. نظام كمونيستى در
حقيقت بازتاب فجايع كاپيتاليسم بوده، و ملى كردن ثروتها و وسايل توليد را چنين
تفسير مىكند كه هدف نهايى از كمونيزم، بر انداختن طبقۀ سرمايهدارى و خشكانيدن
ريشه استعمار و