تحولات نشان داد تا زمانى كه
قدرتهاى هستهاى نخواهند، سازمان ملل متحد، توفيق چندانى در امر خلع سلاح نخواهد
يافت.
دستيابى به فناورى جديد از
گذشتۀ بسيار دور در زندگى انسانها و در تعين سرنوشت جوامع بشرى تاثير فراوان
داشته و در روند تكامل تمدن بشرى و تحول عظيمى در زندگى بشرى داشته است. تحولات فناورى
در زمينههاى مختلف در جوامع مختلف به روشهاى گوناگون به وقوع پيوسته است. اما به
علت نبود ارتباطات و تبادل اطلاعات لازم بين جوامع اين تحولات از پويايى كمترى
برخوردار بوده است. انسانهاى اوليه بهناچار براى حفظ جان خود به فكر و ابداع
وسايل زندگى و دفاع پرداخته به مرور وسايل و ادوات جنگى را ساختند.
اولين چيزى كه انسانهاى
اوليه را براى ساخت ابزار زندگى و جنگافزار تدافعى به خود جلب كرد سنگ، گل و شاخه
درختان بوده است. و سپس پوست و استخوان حيوانات و نيز در فرايند فناورى عهد باستان
جايگاه خاصى را به خود اختصاص داده است با وجود همۀ پيشرفتها در زمينههاى مختلف
اجتماعى متاسفانه خوى تجاوزگرى و روحيۀ زيادهطلبى انسانها در زمينههاى
مختلف نيز رو به فزونى يافته است (قتلها - غارتها - جنگها...) به اين ترتيب
هميشه ابزار نظامى و نظامىگرى به ويژه بعد از اينكه اجتماعات شهرى شكل گرفته و
منافع ملى جايگزين منافع شخصى و خانوادگى شده ضرورت داشته است.
در اواخر جنگ جهانى دوم
امريكا از بمب اتم استفاده كرد. استفاده امريكا از بمب اتم براى ژاپن سبب شد كه همۀ
جهانيان به آثار بد سلاحهاى غير متعارف پى ببرند.
مطالعۀ خلع سلاح و كنترل
تسليحات يك رشتۀ جنبى و فرعى از مطالعات كلى روابط بينالملل است.
به عبارتى نظريهپردازى در
زمينۀ خلع سلاح و كنترل تسليحات جزو جريانات اصلى روابط بينالملل نبوده
است، بلكه منبعث از نظريههاى كلان و به خصوص نظريات مربوط به امنيت دسته جمعى و
امنيت ملى و بين المللى است، اما به آن معنا نيست كه نظريهاى در اين زمينه وجود
نداشته باشد.
به هر حال در نظريات بين
الملل به اين موضوع توجه شده است.
اصطلاح كنترل تسليحات و خلع
سلاح دو اصطلاح مترادف اما متفاوت براى دستيابى به يك هدف كلى يعنى امنيت ملى و
بينالملل هستند. توجه به خلع سلاح از تاريخ 1919 بوده، اما كنترل تسليحات بعد از
جنگ جهانى دوم است. هدف اصلى خلع سلاح برچيدن ابزارهاى جنگ ميان كشورها است.
منبع
فقه سياسى 355/6-353.
كنترل جمعيت
يكى از راههاى ارتباط جمعيت
و اقتصاد، كنترل جمعيت است. رشد جمعيت، حاصل رو به رشد جامعه و بهبود اقتصادى است
و توسعه، خود پرورشدهنده عامل ضد خود است و از سوى ديگر رشد جمعيت از يكسو نيروى
كار لازم براى بهرهبردارى كامل از امكانات وسيع كشور را فراهم مىآورد و از سوى
ديگر ايجاد مشاغل جديد را براى افراد جديد در هر سال مىطلبد، كه با توجه به ظرفيت
جغرافياى طبيعى كشور بر اساس برنامههاى صحيح توسعه و الگوهاى ملى و دينى، در
مجموع چنين مشكلاتى قابل حل است.
امروزه دنياى غرب در حالى بر
كنترل رشد جمعيت و كاهش نرخ رشد اصرار مىورزد كه خود در آغاز