از سوى مجالس) باشد. وجود
پارلمان در كشورى معنا پيدا مىكند كه امر قانونگذارى، 1 - چيزى پيشساخته و از
قبل تعيين شده نباشد، 2 - اساس كار قانونگذارى بر شيوه عرفى تدريجى و تكرار تجارب
به تنهايى استوار نباشند، بلكه نظر اين باشد كه نمايندگان مورد اعتماد مردم با گردهمايى،
تأمل، انديشه و تدبير، قواعدى را براى تنظيم روابط گوناگون اجتماعى وضع كنند؛ 3 -
دمكراسى مستقيم موجود نباشد تا مردم خود به وضع قانون بپردازند، بلكه تمام يا بخش
مهمى از كار ويژه قانونگذارى بايد بر عهده نمايندگان منتخب مردم باشد تا در
دستگاهى به نام پارلمان به انجام وظيفهاى كه برايشان مقدر شده است، بپردازند.
تعيين نمايندگان مردم براى قانونگذارى از راه انتخابات انجام مىشود. پس انتخابات
راه گزينش كسانى است كه به نام نماينده قرار است ارادۀ عام را در ركن قانونگذارى
به نمايش گذارند.
هنگامى كه همۀ نمايندگان
برگزيده شدند و عضويت پارلمان را يافتند در مجموع مىتوانند تصوير كوچك شدهاى از
مردم يا ملت را به نمايندگى از سوى آنان ارائه دهند. اگر قانون انتخابات طورى
تدوين شود كه تمامى قشرهاى مردم بتوانند به نحوى به نسبت جمعيت خود در پارلمان
نماينده داشته باشند، آن پارلمان تصوير بهترى از اراده مردم را نمايش خواهد داد.
(2)
منابع
1 - ترمينولوژى حقوق / 125؛ 2
- بايستههاى حقوق اساسى / 182-180؛ درآمدى بر فقه سياسى 370-366.
كنوانسيون← قرارداد بينالمللى
كودتا (و شرايط آن)← پايان
انقلاب قانون اساسى
[«گ»]
گروههاى سرآمد
گروههايى كه به دليل
برخوردارى از برخى ويژگىها در كسب قدرت سياسى نسبت به ساير گروهها ممتاز شناخته
مىشوند و در تحولات سياسى يك جامعه اغلب قدرت بين گروههاى سرآمد و نامدار دست به
دست مىشود و اين تفوق يك گروه سرآمد است كه سرانجام سرنوشت نهايى قدرت سياسى را
تعيين مىكند و براين اساس، بايد رابطه دولت و جامعه را در اين الگوى مشخص تجزيهوتحليل
كرد، به اين معنا كه تعامل و تضاد بين اين گروهها است كه رابطۀ دولت و جامعه
را بهطور غير مستقيم مشخص مىكند.
گروههاى سرآمد اگر بهطور
سازماندهى شده مطرح گردند، بيشتر در احزاب و سازمانهاى سياسى كارآمد معنى پيدا مىكند
و اگر به صورت افرادى به هم پيوسته و كارآمد مدنظر قرار گيرد، مفهوم نخبگان را مىيابد
كه در اين نظريه بيشتر مورد توجه است.
نخبگان مىتوانند سياسى، اقتصادى
يا فرهنگى و همچنين دينى، ارزشى و حتى نماينده بخشهاى ديگر اجتماعى، مانند نظامىگرى
باشند و به لحاظ كارآمدى و ويژگىهايى كه دارند رابطۀ دولت و جامعه را سامان
بخشند.
براساس اين نظريه در هر جامعۀ
سياسى همواره يك گروه سرآمد، دولت را اداره مىكند و تا هنگامى كه ويژگىهاى سرآمدى
را حفظ كرده بر سر قدرت باقى مىماند، تا گروه ديگرى سرآمدتر در آسمان جامعه طلوع
كند و قدرت را از گروه قبلى باز ستاند.
در تعريف گروه نخبگان يا
سرآمد مىتوان اين عبارت رابه كار برد: گروهى كه هرچه مىخواهند مىتوانند به
حداكثر آن نائل شوند و يا گروهى كه دستيابى به خواستههايشان با خرد و ابزارى كه
دولت دارد آسان است.