باواسطه، با جوامع بزرگ و
پرجمعيّت امروزى سازگار است. مردم به عوض اينكه خود در ميدانهاى عمومى گرد آيند و
تصميم بگيرند، توسط انتخابات، نمايندگان خود را براى مدت معينى برمىگزينند و به
مجالس مقننه مىفرستند تا به نمايندگى از سوى آنان به اعمال حاكميت بپردازند.
منابع
بايستههاى حقوق اساسى / 133؛
درآمدى بر فقه سياسى / 247.
دموكراسى مستقيم
اگر همۀ شهروندان بهطور
مستقيم حاكميت را اعمال كنند و در انجام وظايف اصلى حاكميت مباشرت داشته باشند، به
آن دموكراسى مستقيم مىگويند.
حكومت دموكراتيك به شيوه
مستقيم، از قديمترين اشكال دموكراسى در تاريخ جهان است كه دموكراسى يونان باستان
يكى از نمونههاى بارز آن است. امروز به ندرت از اين شيوه، در نظامهاى سياسى
استفاده مىشود و تنها در بعضى از كانتونهاى سوييس و كشور ليبى نمونهاى از آن
ديده مىشود. اين الگوها نيز بيانگر دموكراسى مستقيم به معناى واقعى آن نيست، زيرا
همه مردم در تصميم گيرى ها شركت نمىكنند. تنها عدهاى كه صلاحيت استيفاى حقوق
اساسى را دارند در آن مشاركت مىجويند و در اين ميان طبقههاى سرمايهدار و
روحانيون و افراد ذىنفوذ، نقش تعيينكننده در كانتونهايى دارند كه به اين روش عمل
مىكنند.
جمعيت مردمى كه اعمال حاكميت
مستقيم را بر عهده دارد و به نام جمعيت شهر ناميده مىشوند، سالى يكبار در ميدان
بزرگ شهر اجتماع مىكنند و تصميمات لازم را براى يك سال آينده، اتخاذ مىكنند.
الگويى كه در ليبى، ارائهشده
بهطور واضح نارسايى نظام دموكراسى مستقيم را آشكار كرده، زيرا در ميان جمعيت
بيشتر، تعداد اندك جمعيت شهر آشكار مىشود و انزواى اكثريت مردم از مركز تصميمگيرى
بهوضوح ديده مىشود.
مشكل عدم تفكيك قوا و نداشتن
فرصت كافى براى مناقشات آزاد در تصميم گيرى ها و نفوذ سرمايهداران و طبقات مسلط
در جمعيت شهر، در مجموع بهكارگيرى اين روش را در جوامع بزرگ، ناممكن ساخته است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع
درآمدى بر فقه سياسى / 248.
دموكراسى نخبه گرا← نخبه
گرايى
دموكراسى (و بازگشت به هويت
خويش)
دموكراسى و هويت جمعى و ملى
از موضوعات اصلى مورد توجه در مباحث سياسى به ويژه جامعهشناسى معاصرند. در كشور
ايران بحث درباره اين موضوعها، همزمان با جنبش مشروطه آغاز شده است و تا به امروز
ادامه يافته است. توجه به قوميتها، اقليتهاى دينى، مذهبى و تحولات جهانى مرتبط
با آنها، موجب اهميت فزاينده اينگونه از مباحث شده است. پس همۀ متفكران مسلمانى
كه در جاىجاى جهان اسلام انديشۀ سياسى مطلوب را در دموكراسى غرب يافتهاند،
خودباخته و شيداى غرب نبودهاند، بسيارى از آنان با برداشتى كه خود در انديشۀ
سياسى داشتهاند در حقيقت دموكراسى را راه بازگشت به خويشتن و هويت ملى يا اسلامى پنداشتهاند
و برخى از آنان نيز دموكراسى غربى را با مدلهاى ملى و يا معتقدات اسلامى خود تطبيق
دادهاند.