امروز در سراسر جهان اسلامى
دموكراسى به عنوان يك انديشۀ سياسى، فكر بيشتر انديشمندان مسلمان را به خود معطوف
كرده و به صورت يك دغدغه فكرى و دلمشغولى متفكران و روشنفكران مسلمان درآمده و در
بيشتر كشورهاى اسلامى، با قرائتهاى مختلف از اصول و كار ويژه ها و ابزارهاى
دموكراسى جديد در ساختار قدرت و نظام سياسى دولتها، استفاده شده است.
اصول دموكراسى مانند آزادى و
مساوات و ابزار دموكراتيك مانند انتخابات و نظام پارلمانى و همچنين عناصرى چون
آراى عمومى و مشاركت سياسى چه در انديشه و چه در عمل، به زندگى مسلمانان در جوامع
كنونى راهيافته و جهان اسلام خود را با اوضاع جديد ناشى از انديشه دموكراسى و
نظامهاى دموكراتيك وفق داده و نزديك به يك سده است كه با آن خو گرفته است و
باوجود مخالفتها توسط جمعى ديگر از متفكران مسلمان كه دموكراسى را با خصلتهاى
غربى مطالعه كرده و آن را از ديدگاه اسلام نفى كردهاند، همچنان راه خود را در
مجامع علمى و محافل سياسى جهان اسلام باز نموده و احيانا با ايدئولوژى اسلامى نيز
مجهز شده است. به طورى كه عدهاى از حاميان آن، بدان نام دموكراسى اسلامى داده و
آن را برخاسته از متن اسلام برشمردهاند و سده جديد را سده احياى دموكراسى متروك
شده اسلامى نام نهادهاند.
به موازات گسترش موج
آزاديخواهى و رواج انديشه دموكراسى در سرزمينهاى اسلامى سلطه غرب نيز سيلآسا به
تقريب همۀ كشورهاى اسلامى را فراگرفت و ابتدا به صورت اشغال نظامى، سلطه
استعمارى و احيانا الحاق ارضى و سپس در شكل استعمارى رژيم تحت الحمايگى و سرانجام
در قالب قراردادهاى استعمارى نابرابر دو يا چند جانبه همچنان تا به امروز ادامه
يافت.
ماجراى تاريخى انتقال ميراث
فلسفى و علمى يونان و ايران به محافل علمى و فرهنگى اسلام از اواخر سده دوم هجرى
كه به شكلگيرى «بيت الحكمه» انجاميد تحول عظيمى را در جامعۀ اسلامى آن زمان
به وجود آورد كه در لابهلاى اين تحول بزرگ به قولى، فلسفۀ يونانى توسط انديشۀ
اسلامى تجزيه و تحليل شد و به گفتهاى انديشه اسلامى توسط فلسفه وارداتى يونان و
ايران تجزيه و تحليل شد.
حقيقت آن است كه و رود انديشههاى
يونان و ايران به حوزههاى علمى اسلام در سدههاى دوم و سوم هجرى، خود عامل
آزادانديشى و تفكر دموكراتيك براى متفكران مسلمان نبود. عواملى چون عقلگرايى در
اسلام (1) و دستور قرآنى فراگيرى سخنان و انديشههاى متخالف و گزينش انديشۀ بهتر
(2) همواره زمينه را براى آزاد انديشى در برخورد با افكار و آراى نو و مخالف فراهم
ميكرد و نوعى تكثر گرايى را بوجود مىآورد. (3)
منابع
1 - محمد / 24؛ 2 - زمر / 17
و 18؛ 3 - فقه سياسى 10 / 126-123.
دموكراسى (و نفى آن در جهان
اسلام)
منظور از نفى دموكراسى به
عنوان نماينده تفكر و فرهنگ غربى و حتى دموكراسى ستيزى در ميان متفكران مسلمانى كه
به آن روى آوردهاند، به معناى گرايش به نظام ديكتاتورى و حمايت از استبداد نيست.
ممكن است نفى دموكراسى به مفهوم غربى از حكومت دينى با ارائه اصول و روشهاى
خودپسندى همراه باشد كه اينان از متن شريعت برمىآورند و الگوى معقول حكومت دينى
را به صورتى به طور كامل ضد ديكتاتورى و استبداد نشان مىدهند. نفى دموكراسى هرگز
به معناى صحه گذاردن به ديكتاتورى و استبداد و قبول نظامهاى