گفت: مجتمع اسلامى، يك «جامعه
و مجتمع برادرى است». و اين، عالىترين مظهر زندگى اجتماعى انسانى است، كه شايسته
مقام شامخ انسان خواهد بود.
در اين سيستم «عقل»،
«احساسات»، «عواطف» و «قانون» همگى به هم آميخته شده و در نتيجه، زندگى اجتماعى از
حالت خشكى و جمود و بىروحى و خسته كنندگى (كه در اثر تحكم قانون و انضباط ممكن
بود بر آن چيره شود) رهايى يافته و چهره انسانى و واقعى خود را در كمال صفا و نشاط
و طراوت باز مىيابد و از آنجا كه اين رابطۀ معنوى و برادرى به صورت يك پيمان
اختيارى (پذيرش اختيارى ايمان)، صورت مىگيرد، پس همواره ريشه اين پيوند كه با دل
و جان توده امت و ملت آميخته شده است، چون منبعى ثابت و پايدار، محيط اجتماع را
حرارت و صفا مىبخشد و جامعۀ بزرگ انسانى را، به يك محيط لذتبخش و باصفاى خانوادگى
تبديل مىكند.
در مجتمع برادرى اسلامى، هر
فردى پس از يك پيمان اختيارى (ايمان)، به صورت رسمى به عضويت اين مجتمع در مىآيد
و در تنظيم حيات فردى و اجتماعى، با ديگر برادران اسلامى تشريك مساعى مىكند و
براساس اين پيمان، قانون و نظام واحدى را براى مجتمع برادرى انتخاب و تبعيت از آن را
بر عهده مىگيرد و به اين ترتيب امتيازات و اختلافات ديگر از ميان مىرود. عالى و
دانى، فقير و غنى، بزرگ و كوچك، سفيد و سياه. سرخ و زرد، نژاد آريا و سامى، عرب و
عجم، آسيايى و اروپايى، آمريكايى و آفريقايى و... همه و همه برادر و عضو مجتمع
واحدى مىشوند كه همگى قانون واحدى را براى نظم بخشيدن به اجتماع برادرى خود
اختيار كردهاند.
اين واقعيت انسانى در قرآن با
جملهاى كوتاه چنين بيان شده است:
(إِنَّمَا
اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ)(1) (مؤمنين تنها برادر
يكديگرند).
با اين جمله، پيوند و ارتباط
خلقهاى جامعه السلامى در رابطۀ برادرى كه محكمترين و مقدسترين و عاطفى
ترين رابطۀ انسانى است، انحصار مىيابد، و نيز مى فرما يد:
(فَإِنْ تابُوا وَ
أَقامُوا اَلصَّلاةَ وَ آتَوُا اَلزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي اَلدِّينِ)(2)
(اگر مشركين و بيگانگان به راه حق برگردند و بر طبق وظائف اسلامى، قانون اسلام را
در امور معنوى (چون نماز) و آنچه مربوط به حيات اجتماعى است (چون زكات) گردن نهند،
همانا آنان برادران دينى شما هستند).
پيامبر اكرم در ضمن خطبهاى
كه در مسجد خيف ايراد فرمود، اين حقيقت را به اين صورت اعلام داشت:
... المؤمنون اخوة تتكافا
دمائهم و يسعى بذمتهم ادناهم و هم يد على من سواهم (3)
(مؤمنين برادر يكديگرند، خونهاى همه يك رنگ و يكسان و همپايه است و آنها براى حفظ
پيمان يكديگر و حتى پيمان و ذمه پائينترشان كوشش مىكنند و آنان همگى، چون مشت گره
خورده واحدى عليه دشمنانشان هستند).
على (ع) در برابر كسانى كه به
استناد شرافت خونى و نژادى، از وى مطالبۀ امتيازاتى مىكردند، فرمود:
«هر فردى كه آيين ما را
بپذيرد و پيمان ما را به عهده بگيرد، ما حكم قرآن و قانون و مقررات اسلام را
درباره وى اجرا مىكنيم و هيچ فردى را بر ديگرى برترى نيست، مگر به تقوى و
وارستگى».
«اى ملت اسلام، و اهل دين
خدا! بنگريد در آنچه در قرآن از حقوق خود يافتهايد و در آنچه كه پيش پيامبر خدا
سپردهايد، و به خاطر بياوريد آنچه را در راه آن و براى آن در راه خدا جهاد
نموديد. آيا به خاطر حسب و خاندان بود يا براى نسب و نژاد بود و يا به عمل و طاعت
و زهد بود؟ و بنگريد اكنون، چه چيزى را مطالبه