انسان است. بى برنامه بودن،
مديريت را از صلاحيت خارج مىكند و سازمان را تباه، نيروها و امكانات را نابود مىسازد؛
4. يكسونگرى: يكسونگرى مدير
را از وسعت نظر و سعهنظر باز مىدارد و او را در تصميمگيرى و عمل دچار اشتباه مىكند.
على (ع) فرموده است:
(كسى كه به آرا و انديشههاى
گوناگون نا آشنا باشد و فقط به يك نظر تكيه كند و نتواند جوانب كار را خوب بشناسد
دچار حيلهها مىگردد راهحل اين آفت بازنگرى در آراء مخالف و نقطهنظرهاى مختلف
مىباشد)؛
5. سستى اراده: سستى اراده
مدير از ديگر آفات مديريت به شمار مىآيد همچنانكه امام على (ع) فرموده است:
(سستى اراده موجب تأخير و سهل
انگارى در انجام وظايف مىگردد و سرانجام به تضييع حقوق مىانجامد).
امام على (ع) فرموده است:
(قاطعيت لازمه ايمان است و تقويت ايمان راه علاج آفت سستى اراده است).
6. خود محورى: خود محورى آفت
سهمگينى است كه نهتنها اختلال در تصميمگيرى به وجود مىآورد اصولا پيامدهاى آن
سازمان را به تباهى مىكشاند. امام على (ع) فرمود: (خودمحورى نوعى استكبار درونى
است كه آثار شوم آن در عملكرد سازمانى به مثابه استكبار در عمل سياسى و اقتصادى
جامعه است اصولا خودمحورى به تباهى مىانجامد)؛
7. خشونت: آفت خشونت خنثى
كننده نقش مديريت است. زيرا نيروها را از انسجام و يكپارچگى به دور و ارتباط آنها
را با مديريت قطع مىكند و اين درست برخلاف جهتى است كه مديريت بايد در آن تلاشى
مداوم داشته باشد.
8. دخالت مستقيم در كارها:
مراقبت، نظارت و اطلاع يافتن از مجارى امور در سازمان نبايد مديريت را به دخالت
مستقيم در مسئوليتهاى سازمان بكشاند. زيرا اين عمل اعتماد نيروها را از ميان مىبرد
و ميزان كارآيى آنها را كاهش مىدهد و آنها را به سردى و بىتفاوتى و سرخوردگى
وامىدارد؛
9. استتار و حاجب گرفتن:
جدايى مديريت از ارباب حاجت و استتار نسبت به نيروهاى سازمان تحت مديريتى، مدير را
از واقعيتها دور مىكند و ارتباطات سازمان را مختل كرده و نظارت وى را ضعيف مىگرداند
«واجعل لذوى الحاجات منك قسمأ تفرغ لهم فيه شخصك وتجلس لهم مجلسا
عاما»؛ (2)
در عهدنامه مالك اشتر، امام
(ع)، حاجب و دربان گرفتن مديران را مورد نكوهش قرار داده و آن را موجب بروز
تنگناها شمرده است و «فان احتجاب الولاة عن الرعيه شعبه من
الضيق»؛ (3)
10. ناسپاسى: ناسپاسى و كفور
بودن، خصلتى نكوهيده براى هر انسان است، ولى در مديريت مىتواند در حد يك آفت زيانبخش،
مورد توجه قرار گيرد(إِنَّ اَلْإِنْسانَ
لَكَفُورٌ)؛ (4)
11. تكبر و طغيانگرى: هر
انسانى ممكن است به تكبر و طغيانگرى دچار گردد.(كَلاّ
إِنَّ اَلْإِنْسانَ لَيَطْغىأَنْ رَآهُ اِسْتَغْنى)(5)
ولى خطر وقتى صدچندان مىشود كه اين آفت به مديريت سرايت كند.
12. شتابزدگى: قُرآن انسان را
بالطبع عجول و شتاب زده معرفى كرده است(وَ
كانَ اَلْإِنْسانُ عَجُولاً)(6) ولى به عنوان يك
خصلت نكوهيده و خطرناك در مديريت، خطر شتابزدگى بيش از ميزان خطرى است كه انسان در
كارهاى فردى و عادى خود با شتابزدگى به استقبال آن مىشتابد؛