مقررات پيش بينى مىشود اصولا
يك سلسله قواعد عرفى در زمينه روابط دولت و مردم وجود دارد كه براى دولت و برخى از
دستگاههاى دولتى مربوط مسئوليت ايجاد مىكند.
منبع
فقه سياسى 538/7.
مسئوليت ناشى از قوانين و مقررات
از انواع مسئوليتهاى مدنى
دولت و دستگاههاى تابعه آن مسئوليتهاى ناشى از قوانين و مقررات است.
دولت و سازمانهاى عمومى آن
نسبت به تكاليفى كه در قوانين مصوب مجلس و آييننامهها، تصويب نامهها و بخشنامههاى
مصوب مراكز قانونى آمده و ملزم به اجراى آنهاست، مسئول شناخته مىشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع
فقه سياسى 537/7.
مسائلى مالى و فقه پويا
ارتزاق فقهاى اهل سنت از راه
درآمدهاى دولتى و ارتزاق فقهاى شيعه از راه وجوهات شرعى (سهم امام (ع)) موجب شد،
كه گروه نخست به دولت و گروه دوم به عوام الناس وابسته شوند كه اين هر دو عامل
واپسگرايى و جمود و حداقل عدم تحرك و نوآورى و ساماندهى جديد شد، چنين شرايط مادى
و مالى موجب سد، كه فقها براى از دست ندادن رفاه و آسايش موجود از هر نوع نوطلبى و
تجدد خواهى كه به وضع معيشتى و آرامش آنان لطمه وارد مىآورد، اجتناب ورزند و
احياناً با آن مخالفت كنند.
برخى از متفكران چون شهيد
مطهرى (ره) برآنند كه وضع معيشتى و مالى روحانيت و مرجعيت خود يكى از عوامل
بازدارنده فقه از پويايى بوده است. (1)
با مطالعه حوادث سياسى پس از
انعقاد مرجعيت و مركزيت فقاهت شيعه به ويژه حوادث زمان ميرزاى بزرگ شيرازى (ره) كه
خود وارث مرجعيت پس از شيخ انصارى بوده، مىتوان به ديدگاه رابطه منفى فقاهت با
مسائل مالى مرجعيت به ديده ترديد نگريست و اين رابطه را بهطور كامل مثبت ارزيابى
كرد. (2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
1 - اجتهاد در اسلام (شهيد
مطهرى) / 35؛ 2 - فقه سياسى 214/10-213.
مساوات
مساوات: برابرى مساوات و
برابرى از اصول بنيادى و غيرقابل خدشه در تعاليم اجتماعى اسلام است. نصوص اسلامى
در اين زمينه، از صراحت و تأكيد برخوردار است.
از جمله مصاديق مساوات مىتوان
به موارد زير اشاره كرد:
1. مساوات در آفرينش انسان:
همه انسانها در بنياد و ريشه انسانى، برابرند و همه از يك پدر و مادر آفريده شدهاند.
برابر اين اصل، همه انسانها
از هر نوع نژاد، زبان، فرهنگ و حتى جنس برابرند. اين نوع مساوات شامل استعدادها،
توانمندىهاى بالقوه و امكان تكامل در دو جنبه مادى و معنوى نيز مىشود و اختلاف
عقيده و يا ساير مرزبندىهاى صورى نمىتواند اين برابرى را از ميان بردارد.
به دليل اين نوع وحدت و
همگونى ذاتى كه در شخصيت انسانى نهفته است، همواره امكان بازگشت انسانها به وحدت
و همدلى وجود دارد و با وجود