مرزبنديهاى گوناگونى كه بين
واحدهاى بشرى فاصله افكنده است، انسانها مىتوانند جامعه واحد جهانى را جامه عمل
بپوشانند.
در تجزيه و تحليل اسلام از
انسان و جامعه بشرى، انسانهاى اوليه به گونهاى همسو و متحد زندگى مىكردهاند و
اختلافات و مرزبندى ها به تدريج براساس افزونطلبى ها و انحراف از خواستههاى فطرى
بين آنها فاصله ايجاد كرده؛
2. اخوت انسانى: برابرى در
خلقت، چنان رابطه فطرى و طبيعى در ميان انسانها به وجود آورده است كه آنها را چون
دو برادر به همديگر نزديك كرده و انسانها باوجود همه اختلافها، در منطق اسلام از
نظر انسانى برادرند. اين پيوند عاطفى، همه آحاد بشر را همچون عضو يك خانواده گرد
هم آورده است. پيوند «شبيه همديگر بودن» اساس همگرايى و تعاون در زندگى اجتماعى و
حتى در سطح جامعه جهانى را فراهم آورده است؛
3. برابرى در حق: دستورالعمل
جاودانه امام على (ع):
«فليكن امر الناس عندك فى الحق
سواء» (1) يك شعار و شعور سياسى در نظام اجتماعى، سياسى اسلام است. در
عرصههاى تجلى حق، مانند قضاوت، برخوردارى از حقوق، مشاركت سياسى و حق تعيين
سرنوشت، برابرى به عنوان اصل خدشهناپذير تلقى مىشود.
برابرى در حق از آنچنان
اهميتى برخوردار است كه نهتنها صاحبان حق بايد به آن آگاهى داشته باشند بلكه بايد
همواره نصب العين زمامداران و كارگزاران دولت اسلام قرار گيرد و كوچكترين غفلتى
از آن به وقوع نپيوندد؛
4. برابرى در مسئوليت: همه
مسئولند و به ميزان حقوق و مزايايى كه برخوردار مىشوند، بايد به تكاليف خود عمل
كنند. اين برابرى نهتنها شامل مرحله دريافت حق بلكه مرحله پرداخت حق را نيز شامل
مىگردد. (2) و تساوى حق و مسئوليت و تلازم آن دو نيز مرحله ديگرى از برابرى انسانها
در مسئوليت و انجام تكاليف اختصاصى و نيز مسئوليتهاى مشترك است. (3)
بىگمان امتيازهاى اكتسابى هر
انسان به ويژه توانمندى هايى كه در انجام فعاليتهاى اجتماعى به دست مىآورد، او
را در جايگاه متمايز و متفاوتى قرار مىدهد. يكساننگرى در جايگاه و نقش افراد
نوعى ظلم و بيرون از عدالت است كه خود مانع پيشرفت جامعه و مانع بروز خلاقيتهاى
افراد برجسته و شايستهتر است.
اسلام همه امتيازها، برترىها،
تمايزهاى مثبت و منطقى را در يك كلمه «تقوى» گنجانيده و تعيين جايگاه اجتماعى و
نقش هر فرد را بر محور تقوى مورد تأكيد قرار داده است؛
6. برابرى در مصالح عمومى:
مفهوم اين نوع برابرى در اسلام آن است كه در قانونگذارى، مصالح همگان به طور يكسان
منظور شده و قوانين الهى براى مصلحت گروه خاص و طبقه ممتازى وضع نشده و در شرايط
برابر و توانايىهاى مساوى، مصالح همه بهطور يكسان مبناى قانونگذارى قرار گرفته
است.
اين نوع برابرى، همه احكام
اوليه، ثانويه و حكومتى اسلام را فرا مىگيرد و اگر قانون در شرايط خاصى و براى
واجدان شرايط معينى تأسيس شده باشد، مصلحت همه آنها كه منطبق با شرايط قانون و واجد
شرايط پيشبينى شده اند؛ منظور مىشود و نتيجه اين سخن آن است كه قانون بايد بهطور
برابر در مورد همگان و همه واجدان شرايط به مورد اجرا نهاده شود.
7. برابرى در استيفاى حقوق:
به نظر مىرسد برابرى در استيفاى حقوق، اصلى جدا از برابرى در - حق است.