مشاركت جمعى به مفهوم تلاش و
كوشش دستهجمعى و همكارى تمام افراد براى دستيابى به اهداف و منافع مشترك است.
مشاركت كه عنصر مشترك در همه بخشهاى حقوق عمومى اسلامى مىباشد به عنوان يك فريضه
و تكليف بر عهده همه آحاد جامعه منظورش است.
مشاركت در نظام سياسى، در
خدمات عمومى، در تأمين بودجه دولت اسلامى و بالاخره مشاركت در نظام بين المللى
هركدام در حوزه خاص خود مورد تأكيد اسلام است.
مبناى مشاركت عمومى يا جمعى
در همه اين موارد اصل الزامى تعاون و همكارى است كه به عنوان يك قاعده عمومى حاكم
در همه امور عمومى در نظام اسلامى در قرآن بر آن تأكيد شده است. (1 و 2)
منابع
1 - مائده / 2؛ 2 - فقه سياسى
95/7.
مشاركت در نظام بينالمللى←
اصل مشاركت در مسائل بينالمللى
مشاركت در نظام جور← دولت
جائر
مشاركت سياسى
پديده مشاركت سياسى بيانكننده
حضور مردم در صحنه است و به خصوص چگونگى و ايفاى نقش مردم و جايگاه ارادۀ عمومى
را در يك جامعه مشخص مىكند. اگرچه در مورد مشاركت سياسى چه در باب تعريف و چه در باب
عناصر و مؤلفهها و شاخصههاى آن توافق نظر وجود ندارد، اما با آن همه مىتوان گفت
كه مشاركت سياسى مجموعهاى از فعاليتها و اعمال شهروندان براى اعمال نفوذ بر
حكومت يا حمايت از نظام سياسى است. (1)
اگرچه در نظام دينى و باورهاى
اسلامى بر متابعت دينى بيش از هر چيز تأكيد مىشود، اما واقعيت اهتمام مردم نسبت
به سرنوشت، چيزى است كه بيش از هر نظام فرهنگى و سياسى ديگر مورد توجه بوده است.
چنانكه پيامبر (ص) در اين
مورد مىفرمايد: هركس روز را آغاز كند و در رابطه با شئون عامه مسلمين بىتفاوت
باشد، هرگز خود را مسلمان نداند. (2)
علاوه بر آن نهادهاى فقهى
همانند شورا، مسئوليت همگانى، توجه به آراى عمومى، نصح الائمه، نظارت عمومى و
آزادى انتقاد از عمدهترين اصولى است كه هر فرد را نسبت به خويش، جامعه و سرنوشت
امت اسلامى حساس كرده و از فرو رفتن در لاك سرسپارى و بىخبرى از وضعيت، احوال و
شرايط حال و آينده جامعه برحذر مىدارد. فقه سياسى اسلام زمينهساز مشاركت فعال
مردم در امور مربوط به عموم مسلمانان و جامعه اسلامى بوده و فرهنگ سياسى و نظام
باورها در اين دين به گونهاى رقم خورده كه از يكطرف در صورت واجد شرايط بودن
فردى براى كسب منصب حكومتى، براى ديگران اطاعت و تابعيت از اوامر آن را توصيه و به
عنوان يك فضيلت تلقى مىكند و از سوى ديگر به منظور اين كه افراد در خواب غفلت و
بىخبرى از سرنوشت خويش و جامعه اسلامى فرو نروند و جامعه با ركود مواجه نشود،
علاوه بر توصيه در امر مشاركت، گاه تا سر حد يك دستور دينى كه لازمهاش تكليف و
مسئوليت مشاركت استنباط مىشود، به پيش مىرود.