ن - مصلحت سلوكيه: مصلحت نهتنها
مبنا و ريشه و اساس احكام شرعى است، بلكه اعتبار ادله و طرق شرعيه احكام نيز مستند
به آن است اين اصل در مورد امارات و ادله عرفيه نيز صادق است و به همين لحاظ است
كه امارات ظنيه هر چند كه داراى كاشفيت تام نيستند، اما بنابر مصلحت از نظر عرف يا
شرع معتبر و حجت تلقى مىشوند. اصوليين به اين نوع مصلحت در اصطلاح مصلحت سلوكيه
اطلاق مىكنند.
هرچند مصلحت خود يك مقوله
سياسى و حقوقى است اما متعلق آن مىتواند از هر مقوله ديگر باشد.
هنگامى كه در جامعه به وجود
مصلحت اقتصادى يا فرهنگى و يا آموزشى بر مىخوريم صرفنظر از ماهيت اين نوع مصلحتها
به لحاظ خود مصلحت مىتوان آن موارد را در قلمروى حقوقى و سياست مورد توجه قرار
داد به اين معنا كه يك نظام سياسى ملزم است از نظر سياسى بدان امور اهتمام ورزد و
جزئى از وظايف خود قرار دهد و از نظر حقوقى نيز درباره آنها قوانين و مقررات لازم
را وضع كند.
به اين ترتيب حوزه مصلحت
سياسى و مصلحت حقوقى شامل همه عرصههاى زندگى فردى و اجتماعى نيز مىشود و تنها
مسائلى از اين دو حوزه خارج مىشوند كه تنها جنبه فردى داشته و هيچگونه ارتباطى
با جامعه در پى نداشته باشد و چنين امور فردى خود بسيار اندك است.
در فرايند مصلحت اجتماعى گاه
مقولهها به صورت مجرد و بسيط ظاهر مىشوند و گاه حالت تركيبى و اجزاى به هم
پيوسته به خود مىگيرند و حتى ممكن است مصلحتهاى جزيى در يك مجموعه مرتبط اقمارى،
يك مصلحت بزرگتر و جامعتر را به وجود آورند. (5)
منابع
1 - تقريرات علامه محمد على
كاظمى (علامه نائينى) / 57؛ 2 - همان؛ 3 - همان؛ 4 - مانند: «العلة التى من اجلها
لاتخلوا الارض من حجه»، «العلة التى من اجلها صارت الصلوة فريضه»، «علة تحريم
الخمر»، «العلة التى من اجلها صار عدة الطلاق ثلاثه اشهر»؛ 5 - فقه سياسى 9 /
102-97؛ همان / 46-45.
مصلحت احتمالى
يكى از عوامل ضابطهمند كردن
مصلحت، وجود مصلحتهاى احتمالى در تشريع اسلامى است و منظور از مصلحت احتمالى،
مصالحى هستند كه دليل و برهان قاطع براى اثبات آنها وجود ندارد. تأثير عوامل ديگر
قانون ساز در موارد مصلحتهاى احتمالى را مىتوان عاملى براى محدود كردن نقش مصلحت
در كار قانون بهطور عام و در تشريع اسلامى بهطور خاص تلقى كرد. با فرض احتمالى
بودن مصلحت، بايد احتمال مخالف يعنى مصلحت نبودن مفاد قانون يا حكم شرعى با يك
سلسله عوامل ديگر جبران و يا به تعبير ديگر خلأ حاصل از آن پر شود و اين عوامل مىتواند
رعايت حالت طبيعى، فطرى و موازين علمى باشد. به ويژه كه اين عوامل گاه با مصلحت
همراه و ملازم نيستند واما گاه تأثير اين عوامل در قانونگذارى بيش از نقش مصلحت
احتمالى است.
قوانينى كه با درونمايه
مصلحت احتمالى شكل مىگيرند و هيچگونه معيارهاى ديگر در آن به بررسى گذارده
نميشود، خود از مصلحت به دور هستند و در درون خود تضاد غير قابل قبولى را در بر مىگيرند.
مصلحت به عنوان يك انگيزه
بايد از درصد بالايى برخوردار باشد، تا به مرحله تصميم برسد و اين