حكمى كه موجب مختل شدن نظام
شايسته اجتماعى مىشود اكتفا مىكنند.
قاعده مصلحت به معنا حفظ نظام
اجتماعى بيشتر يك قاعده عقلى و يا عقلايى است كه مبتنى بر حكمت عملى و سيره عقل
است.
در هر حال از اين قاعده به
عنوان يك دليل حكم ساز در احكام ثانويه به وفور استفاده مىشود و فقها در تبديل
احكام اوليه به احكام ثانويه بدان استناد مىكنند.
مىتوان از مصلحت به معناى
حفظ نظام اجتماعى به قاعده نظم نيز تعبير كرد كه خود قاعدهاى جداگانه و مورد بحث
ما در اين سلسله مقال است؛
ه - مصلحتهايى كه شريعت
اسلام راضى به ترك يا معطل گذاردن آنها نيست و هركجا احراز شود بايد در ايجاد و
حفظ آن كوشيد.
مطرح نبودن مصلحت به عنوان يك
دليل حكم ساز در فقه شيعه دلايل متعددى دارد كه از آن جمله مى توان به موارد زير
اشاره كرد:
1. كفايت ادله اجتهادى (كتاب
و سنت) و ادله فقاهتى (1 جماع و عقل) در استنباط احكام مورد نياز در ادوار گذشته و
بىنيازى نسبت به دليلى ديگر؛
2. دور بودن از قدرت و حكومت
و مسئوليتهاى تدبيرى و در نتيجه فارغ بودن از نياز به حل مشكلات حكومتى و اجرايى
و رعايت مصلحتهاى اجتماعى در رابطه با دولت و جامعه؛
3. غناى قواعد كلى مستنبط از
تعاليم اهل بيت (ع) كه بهطور گسترده امكان اجتهاد منهاى مصلحت را به فقها مىبخشيد
و آنان را از كاربرد عنصرى مشكك مانند مصلحت بى نياز مىكرد؛
4. گسترش احكام ثانويه و
قواعد فقهى آن در فقه شيعه اين انديشه را تقويت كرد كه با وجود احكام ثانويه چه
نيازى به تشخيص مصلحت و توجيه احكام بر اين اساس است؟
5. مصلحت سنجى و تشخيص حكم از
طريق مصلحت در نهايت امر نوعى عمل به ظن است كه در عداد ادله ظنيّه معتبر نيامده و
در فقه شيعه دليلى بر اعتبار ظن مطلق وجود ندارد؛
6. تفويض قانونگذارى براساس
مصلحت به فقها به معناى توسعه اختيارات فقيه، از مرز استبداد گذشته و خاطره
استعباد فرعونى را در اذهان زنده خواهد نمود و اين بار به جاى اطاعت مردم از خدا و
شريعت الهى بايد مردم از احكام مصلحتى فقيه پيروى كنند؛
7. مولود مصلحت، حكم حكومتى
است كه در فقه شيعه ناشناخته بوده و اصولا در تفكر شيعى به عنوان نقطه ضعفى بر حكومت
خلفا خرده گرفتهشده است؛
8. ورود عنصر مصلحت در تبيين
فقهى و حوزه دين موجب تضعيف اصل تعبد و نشو و نماى دنياگرايى از راه ديندارى مىشود.
آفتى كه همواره اديان گذشته و قبل از اسلام را نيز دچار انحراف و نوعى فروپاشى
كرد.
9. پذيرفتن اصل مصلحت و تفسير
احكام دينى بر مبناى مصلحت به تدريج جامعه را از احكام اوليه اسلام دور مىكنند و
با جايگزين شدن مصلحتها به جاى احكام اوليه نظام عقلايى، به جاى نظام دينى حاكم
مىشود.
منبع
فقه سياسى 35/9-33.
مصلحت و ساماندهى آن در فقه شيعه
ساماندهى مصلحت در ديدگاه
فقه شيعه در سه شكل صورت گرفته است: احكام اولى، احكام ثانوى (قواعد) و احكام
حكومتى.