مصلحت قطعى نيست بر رقيب
ديرين خود يعنى مصلحت فايق مىآيد.
بارزترين صحنههاى اجتماعى
تفوق حق بر مصلحت را مى توان در عرصه حفظ اصول بنيادين مشاهده كرد كه بر هر نوع
مصلحتى مقدم است.
اصولا حقانيت، خود عامل مؤثر
در تحقق مصلحت است و در واقع مصلحت رعايت حق، بر هر نوع مصلحتى ترجيح دارد. فدا
كردن حق در برابر مصلحتهاى زودگذر به ويژه به صورتى كه بتدريج از حق چهره متروك و
عنصر درجه دوم ترسيم كند، خود خلاف مصلحت محسوب مىشود.
از اين رو مىتوان گفت كه
مصلحت بايد در چارچوب حق سنجش شده و حق به عنوان ضابطه مصلحت منظور گردد.
منبع
فقه سياسى 313/9-312.
مصلحت و حسن و قبح عقلى
مصلحت در نگاه كلا مى ريشه در
بحث حسن و قبح عقلى و جدال متكلمان در مسئلۀ جبر و اختيار دارد. آنان كه اصل
حسن و قبح عقلى افعال انسان را پذيرفتهاند، اصل مصلحت را در روند زندگى اجتماعى
مبناى حيات عقلانى انسان قرار داده و مصلحت عقلى را پايه عدالت شمردهاند. (1)
در اين نگاه، عقل به عنوان
دريچه نيمه باز ولى مستقل به روى واقعيتهاى عينى در زمينه مصلحت و تشخيص آن تقديس
مىشود و تشخيص مصلحت توسط عقل گرچه مانند دريچه واقع نماى كامل وحى پذيرفته نيست
و گاه سخن از موجبه جزييه بودن احكام عقلى در تشخيص خوب و بد و بايد و نبايد به
ميان مىآيد (2) اما در هر حال حقانيت عقل در شناخت مصلحت به عنوان اصلى انكار
ناپذير پذيرفته مىشود و به همين دليل گاه از وحى به عنوان مكمل عقل ياد مىشود.
مبانى و اصول شناختهشدهاى
چون اصل برائت و وجوب مقدمه واجب و نظاير آن در فقه و اصول بر پذيرش مستقلات عقليه
و در نهايت قبول حسن و قبح عقلى و گردن نهادن به اصل كلامى مصلحت عقلى استوار است.
(3)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
1 - عدل الهى (استاد شهيد
مطهرى) / 17 و 60؛ 2 - علم كلام 2 (سيد احمد صفايى) / 9؛ 3 - فقه سياسى 188/9 و
189.
مصلحت و حكمت عملى
در تقسيمبندى كهن دانشهاى
بشرى، حكمت عملى در مقابل حكمت نظرى به علومى گفته مىشود كه در زمينه حيات فردى،
خانوادگى و سياسى - اجتماعى انسان نقشى هدايتكننده و كمال آفرين داشت. حكمت عملى
و انديشه عقلانى در همه زمينههاى زندگى بشرى براساس مستقلات عقلى و درك ذاتى
انسان از خوب و بد و به تعبير ديگر مصلحت يا مفسده روابط فيما بين بشرى استوار
بوده و بسيارى از فلاسفه چون ابو على سينا از مجموعه ادراكات عقلى در زمينه خوب و
بد به آراى محموده تعبير كردهاند كه معناى آن تجلى عقل فردى و جمعى در اين مجموعه
(آراى محموده) و شكلگيرى حكمت عملى از آن است.
سرچشمه سودمندىها و مصلحتها
در آراى محموده در ادراكات عقلى به صورت ذاتى نهفته است كه در قالب جمعى (آراى
محموده) شكل گرفتهاند.