اصول اعتزال تأسيس شده است آن
را به ديده سفاهت مىنگرد (2) و مىنويسد:
اگر منظور از مصلحت و مفسده
هر نوع مصداق آن دو باشد، بىگمان در هر مباحى نيز نوعى مصلحت و مفسده وجود دارد.
اگر مقصود از مصلحت و مفسده،
مراتب خاصى از آن دو باشد كليت قاعده مخدوش مىگردد و از سوى ديگر ترجيح مصلحت خاص
بدون در نظر گرفتن اولويت موجب فرو پاشى اصول اعتزال مىگردد. با اعتقاد قرافى
اصالت مصلحت و مفسده در احكام شرعى به همان اندازه حكم ساز است كه اصول اعتزال
قابل اعتماد مىباشد.
به اعتقاد قرافى عدم توانايى
اصول اعتزال نسبت به ساماندهى اصالت مصلحت و مفسده در تحول احكام شرعى به معناى آن
است كه اين اصل در ذات خود نادرست و قابل توجيه نيست؛
3. نقض عمومات و اطلاقات نصوص
شرعى: تأكيد براصالت مصالح و مفاسد و نقش آن دو در احكام شرعى موجب مىشود كه هيچ
نوع عام و مطلقى در نصوص شرعى معقول و مقبول نباشد. زيرا همه اين نصوص آمره، مشروط
به عدم مفسده و نصوص ناهيه مقيد به عدم وجود مصلحت است با دقت در آياتى
مانند(هُوَ اَلَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي اَلْأَرْضِ
جَمِيعاً)(3) و(قُلْ مَنْ حَرَّمَ
زِينَةَ اَللّهِ اَلَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ اَلطَّيِّباتِ مِنَ اَلرِّزْقِ)(4)
معلوم مىشود كه تسخير زينت و طيبات در صورتى مباح است كه بر آن مفسدهاى ترتيب
نگردد به علاوه بر اين اساس اصولا ذكر عمومات و مطلقات در نصوص شرعى باتوجه به
تفاوت موارد به لحاظ زمان، مكان، شرايط و اشخاص لغو و بىاثر است.
قابل ترديد نيست كه عمومات و
اطلاقات در نصوص شرعى توسط نصوص ديگر تخصيص و يا تقييد شده است، اما اين نوع تبيين
عرفى كه جنبه تفسيرى دارد با شناور بودن عمومات و اطلاقات به لحاظ درك مصالح و
مفاسد مختلف، متفاوت است.
روش نخست، در اسلوب
قانونگذارى متداول و عرفى است، اما روش دوم نهتنها خلاف متعارف بلكه اصولا
نامعقول خواهد بود؛
4. نفى تعبد: بر اساس تعليل
احكام شرع به مصالح و مفاسد مىتوان احكام شرعى را در قلمرو مسائل آخرت كه از ديد
عقل پنهان است، به طريق تعبد پذيرفت، اما در امور دنيايى كه عقل قادر به درك مصلحت
و مفسده در أن امور است به مقتضاى اصالت مصلحت و مفسده عقلى بايد اختيار تشريع به
عقل سپرده شود و تعبد در آنها معقول نيست.
نصوص ارشادى در قلمرو امور
دنيايى كه مصلحت و مفسده درآنها براى عقل مفهوم و شناختهشده است ممكن است به دليل
اطلاق و عموم اين نصوص براى عقل اغواكننده و زيانبخش باشد. زيرا همواره امكان آن
وجود دارد كه بنابر مصالح و مفاسد ناشى از شرايط جديد و تحولات زمان و مكان و
حالات اشخاص، نصوص ارشادى آمره مفسده دار و نصوص ارشادى ناهيه مفسده دار تشخيص
داده شود؛
5. ظنى بودن ادله مقاصد شرع:
استنباط حكم شرعى با احراز مصلحت در صورتى معقول و مقبول است كه مصلحت احراز شده
از مصالح مورد نظر شرع باشد.
آنچه كه تحت عنوان مقاصد شرع
در پنج عنوان يا كمتر و بيشتر شهرت يافته، نياز به دليل قطعى دارد و با ادله ظنّيه
و ظواهر آيات و روايات نميتوان به گونهاى آنها را به اثبات رسانيد كه بتواند
مبناى استنباط حكم شرعى در ديگر مصاديق آنها باشد.
بىگمان اثبات مقاصد شرع و
مصالح مورد نظر شارع در چند مورد از احكام با دليل قطعى براى اثبات همه