6. تحكيم عقل بر شرع: توسعه
احكام شرع از راه تعميم مقاصد شرع در حقيقت نوعى اعمال حاكميت عقل بر احكام شرع است.
تحكيم عقل بر شرع صرفنظر از رواياتى كه آن را محكوم مىشمارد (5) اصولا به معنى
القاى شرع و يا قبض و بسط شرع به مقتضاى عقل است كه همه فقها بر بطلان آن متفق
القولند.
احراز حقانيت شرع توسط عقل
بدان معنا نيست كه عقل در همه موارد حكم شرع صاحبنظر باشد عقل بهطور اجمال با
دليل قطعى حجيت وحى و شرع را تشخيص مىدهد و بدون پرداختن به جزييات آن همه محتواى
شرع را يكجا مىپذيرد و به مقتضاى حكم عقلى بر صحت و واقعيت شرع قادر به مناقشه و
جدال در محتواى وحى و شرع نيست؛
7. استقراى ناقص در جزييات
احكام: مقاصد شرع در مورد احكام كلى شايد صادق و غير قابل خدشه باشد، اما در مورد
جزييات احكام شرع استقراى انجام شده ناقص بوده و به طور كلى موارد نقص بسيار در
قلمرو احكام جزيى مشاهده مىشود، به طورى كه اصالت مقاصد شرع را بهطور جدى مخدوش
مىكند؛
8. از ديدگاه مخطئه و مصوبه:
پذيرفتن امكان تحول و توسعه فقه بر اساس تعميم مقاصد شرع تنها بر مبناى مخطئه قابل
تصور است. زيرا در تطبيق احكام عقلى همواره احتمال اشتباه و خطا وجود دارد. در
حالى كه اساس نظريه مقاصد شرع بر مبناى فكرى معتزله تفسير شده كه خود قائل به
تصويب است.
استنباط دو نتيجه متناقض از
يك مبناى عقلى (اصول معتزله) بدان معنا است كه اين مبانى قادر به سامان دادن مسائل
شرعى نيست؛
9. صيانت و عصمت شرع: بىگمان
اصل صيانت و عصمت قرآن، شامل اجزاى آن و از جمله احكام شرع هم هست، چنانكه اصل
خاتميت شريعت اسلام نيز به نوبه خود ما را به اين نتيجه مىرساند كه شريعت اسلام
ثابت، مصون و معصوم است و مادام كه اجتهاد در قلمروى كتاب و سنت اعمال مىشود؛
اختلاف نظرهاى اجتهادى مىتواند با اين اصل سازگار باشد. اما سپردن سرنوشت احكام
به دست عقل و حكم ساز بودن قواعد عقلى در چارچوب مقاصد شرع موجب مىشود كه صيانت و
عاصميت شرع بهطور جدى خدشهدار شود و به بعد ثبات و عصمت شريعت آسيب برسد.
برخى از متفكران مسلمان معاصر
بر اساس انديشه هرمنوتيك و تشابه متنى كتاب و سنت با متون ادبى معتقدند كتاب و سنت
نيز متونى زبانى هستند كه طى مدتى بيش از بيست سال شكل گرفتهاند و معناى شكل
گرفتن، آن است كه همواره در ارتباط با فرهنگ و واقعيتهاى زمان خود به وجود آمدهاند
و رابطه منطقى بين متن و واقعيتهاى تاريخى زمان در شكلگيرى آن مؤثر بوده است.
هرمنوتيك در كشف مصلحت و انتقال حكم مصلحت گذشته تاريخى به موارد مشابه مصلحت
كنونى مى توند مؤثر باشد. بىگمان هرمنوتيك روش تفسير زبان و متن است و در زمينۀ
تشابه مصلحتها و انتقال احكام از مصلحتى به مصلحت مشابه، نمىتواند قاعدهاى كارآمد
تلقى شود و كار قياس را بر عهده بگيرد. بايد مقوله بازسازى متن را از بازسازى
مصلحتها جدا كرد. آنچه هرمنوتيك مىتواند به عنوان يك روش يا ابزار مؤثر باشد، در
حوزۀ بازسازى متن