«هلا تعلمت؟» چرا ياد نگرفتى
تا بدان عمل نمايى؟ (2)
منابع
1 - وسائل الشيعه 327/1؛ 2 -
فقه سياسى 622/7-621.
معونة الظالم
در فقه اسلامى يارى رساندن به
ظالم و همكارى با آنها حرام و ممنوع شمرده مىشود. براساس اين تفكر است كه هرنوع
همكارى با نظام ظلم، حتى در حد فراهم آوردن قلم و دوات، در حكم عضويت در چنين نظام
است، (1) چون هرگاه همكاران و دار و دسته نظامهاى ستمگر نبودند، اين نظامها
برقرار نميماندند (2) كه اين نخستين گام براى مبارزه و جهاد در فقه سياسى است؛
زيرا مبارزه، آسانترين و مؤثرترين راه براى تضعيف دستگاههاى جبار و ستمگر است.
امام خمينى (ره) در مسئلۀ
ششم كتاب مكاسب محرمه (3) به دنبال بحث از حرمت اعانت بر گناه، مسئلۀ همكارى
با نظام جور را مطرح مىكند، و پس از نقل نصوص متعدد در زمينه اينكه همكارى با نظام
جور به منزله خود ظلم كردن (4) و خروج از اسلام (5) و برائت از دين (6) است، از
اطلاق برخى از اين نصوص استفاده مىكنند كه نه تنها همكارى در اعمال ستمگرانه با
نظام جور حرام است، بلكه همكارى با حاكمان جائر، حتى در اعمالى كه ظلم نيست، هم
حرام و معصيت كبيره است؛ (7) تا آنجا كه امام صادق (ع) فرمود من
سود اسمه فى ديوان الجبارين من ولد فلان حشره الله يوم القيمه حيراناً.
(8)
يعنى كسيكه فقط اسم خود را در
ديوان جباران از فرزندان فلانى (كنايه است) سياه كند، خداوند او را در قيامت به
حالت سرگردانى محشور مىكند.
امام صادق (ع) به يونس بن
يعقوب فرمود: لا تعنهم على بناء مسجد (9) حتى در بناى مسجد هم
آنها را يارى نكن. كسيكه تداوم حكومت ظالمان را دوست بدارد از آنها محسوب مىشود و
جايگاهش آتش خواهد بود. (10)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
1 - وسائل الشيعه 127/12؛ 2 -
همان / 144؛ 3 - مكاسب محرمه 93/2؛ 4 - وسائل الشيعه 128/11؛ 5 - همان / 131؛ 6 -
مستدرك الشيعه 437/2؛ 7 - وسائل الشيعه 129/12 و 130؛ 8 - همان / 135؛ 9 - همان /
130؛ 10 - همان / 132؛ 11 - فقه سياسى 81/2.
معيارهاى گزينش
مراعات معيارهاى گزينش يكى از
اصول حاكم بر نظام ادارى است. در مناسبات ادارى و گزينش ها بايد ضوابط حاكم باشد،
نه روابط و از اين رو مشكلترين مسئله در مديريتها، گزينش مسئولان لايق و متعهد
بر اساس ضوابط صحيح است «ثم انظر فى امور عمالك فاستعملهم اختبارا و لاتولهم
محاباة و اثرة فانهم جماع من شعب الجور و الخيانه» (1) و در اين ميان مهمترين
معيار كاردانى و امانت است «و لا تقبلن فى استعمال عمالك و امرائك شفاعة احد الاّ
شفاعة الكفائة و الامانة». (2 و 3)