زندگى و خروجى از سختى، رنج و
مشقت، بدان نياز داشته باشد، مقصد احتياجى و به تعبير علماى مقاصد «مقصد حاجى»
است؛
3. مقاصد تحسينى كه از آن مىتوان
به مقاصد يا مصالح تجملى نام برد. اين مقاصد اهميتى در سطح دو گونه مقاصد پيشين
ندارد و شأنيت تكميلى و تجملى دارد نظم و سير زندگى انسان بر اينگونه مقاصد متوقف
نيست و فقدان آن موجب اختلال، ضرر و حرج نميشود تنها نقصانى در سطوح كمالى و
جسمانى زندگى است.
مقاصد ضرورى، بنا به استقرار
علماى مقاصد، پنج چيز است: حفظ دين، حفظ نفس، حفظ نسل، حفظ مال و حفظ عقل.
پيشينه بحث مقاصد:
علم مقاصد شريعت، خواهان را
به عنوان بخشى از علم اصول فقه بدانيم و خواه علمى مستقل، از دير باز در ميان
عالمان مسلمان مورد توجه بوده است؛ اگر چه بحث تابعيت احكام از مصالح و مفاسد، و
جست و جوى علل و حكمتهاى احكام و قوانين شريعت اسلام بهطور عام، در ميان نوشتهها
و گفتههاى امامان مذاهب اسلامى وجود داشته است؛ ولى اشاره صريح به اين رويكرد و
وضع ضوابط و قواعد و شرايط براى آن، نخست از سوى امام الحرمين جوينى در كتاب،
البرهان، تحقق يافت و سپس شاگردش امام محمد غزالى در دو كتابش «المستصفى» و «شفاء
الغليل» و امام عز بن عبد السلام در كتاب «احكام الاحكام» و امام قرافى در كتاب
«الاحكام» و ابن قيم در كتاب «اعلام الموقعين» به اين موضوع پرداختهاند.
سپس متأخر متقدمان، يعنى امام
شاطبى كه او را شيخ علم مقاصد خواندهاند، به صورتى عميق به اين علم پرداخت و با
شيوهاى اصولى و بىسابقه، اركان اين علم را پايهريزى كرد. در حقيقت مىتوان گفت
كه آنچه تا پيش از شاطبى درباره علم مقاصد گفتهشده، به مثابه مقدمهاى بر بحث وى
در اين موضوع است.
نخستين اثرى كه با عنوان
«مقاصد شريعت» تدوين و تأليف شد، كتاب الموافقات امام شاطبى است. اين كتاب زمانى
دراز به بوته فراموشى سپرده شد تا اينكه در اواخر سدۀ نوزدهم و اوايل سده بيستم،
از سوى پيشگامان جنبش اصلاح دينى در تونس، مانند سالم بوحاجب (1924-1827 ه) و محمد
الخضر حسين (1958-1874) محمد طاهربن عاشور (1973-1879 م) احيا شد؛ اما حادثهاى كه
موجب رواج و شهرت فزاينده اين كتاب و روش مقاصدى نهفته در آن شده، ديدار شيخ محمد
عبده از تونس در سال 1884 م و آشنايى وى با اين كتاب است. كتاب الموافقات شاطبى در
همين سال، براى نخستين بار در تونس به چاپ رسيده بود و عبده پس از بازگشت از تونس
به مصر، در ترويج و تبليغ رويكرد مقاصدى و كتاب شاطبى كوششهاى فراوان روا داشت؛
گو اينكه وى به اين نتيجه رسيده بود كه مبناپردازى براى انديشههاى جديد دينى؛
هميشه در سايه وفادارى محض لفظى به نص ممكن و ميسر نيست و براى برون شد از بحران
نظريهپردازى، به دايرهاى وسيعتر به نام مقاصد كلى شريعت نياز است كه مىتوان
نارسايىهاى موجود در اصول فقه را به مدد آن بر طرف كرد.
اما در تونس محمد طاهر بن
عاشور، از علماى برجسته جامع زيتونه كه از احياگران كتاب شاطبى است، دستاورد روششناختى
مستقلى را رقم زد و از مرزهاى شاطبى هم فراتر رفت و مقاصد را از حالت مبحثى در علم
اصول، به علمى مستقل تبديل كرد. ابن عاشور كتاب خود را با عنوان «مقاصد الشريعة
الاسلامية» در سال 1946 م منتشر كرد.