اى را كه خارج از اين موارد
باشد، عادتا منتفى مى شما رد.
اصحاب اين نظريه معتقدند كه
واقعيت خارجى در تحديد مقاصد شريعت، با عقل و نص هماهنگ است، زيرا جهان طبيعت و
شريعت، از نظر نگاهى توحيدى در امتداد يكديگرند؛ نه در عرض هم سنت خدا در آفرينش و
شريعت يكى است و از هم متفاوت و مختلف نيست، زيرا همانگونه كه خدا در جهان هستى
سنتهاى ثابتى دارد، سنتهاى شرعى اجتماعى مستقرى هم دارد و اين امر به شكل واضح،
از وحدت اراده الهى در سطوح آفرينش و تشريع حكايت مىكند و هماهنگى و انسجام ميان
قوانين طبيعى و قوانين شرعى را تحقق مىبخشد و تناقض، تضاد، اصطكاك و بيهودگى را
از آن دو حوزه، دور مىكند.
بازنگرى در مقاصد:
از مسائلى كه توجه پژوهشگران
انديشه مقاصدى را به خود جلب كرده، بازنگرى در شمار مقاصد پنجگانه مشهور است.
دكتر احمد ريسونى معتقد است كه حصر مقاصد ضرورى شريعت در اين موارد پنجگانه،
باوجود شبه اجماعى بودن آن، به بازنگرى نياز دارد، زيرا اين حصر، بنابر اجتهاد است
و از قديم نيز مواردى به اين مقاصد پنج گانه افزوده شده است. اجمالا مقاصدى كه
علماى معاصر بر مقاصد پنجگانه مشهور افزودهاند، عبارت است از حفظ فطرت، نظام،
مساوات، آزادى و عدالت، كرامت، حق، امنيت، وحدت، اخلاق، صلح، شناسايى متقابل و...
مقاصد ياد شده از خلال نوشتههاى
ابن عاشور، علال الفاسى، طه عبدالرحمن، احمد ريسونى و جمال الدين عطيه استخراج شده
است.
در اينكه اين افزودهها
مقاصدى شرعى و معتبرند و داراى اهميتى ويژه در حفظ نظام شريعت و تأمين مصالح مردم
هستند، اختلافى نيست. اختلاف بر سر اين است كه آيا اين مقاصد، ضرورى هستند يا خير؟
به هر روى، افزودن مقاصد جديد
بر مقاصد پنج گانه بايد به ادله قوى مستند باشد. در ادبيات مقاصدى جديد، سه رويكرد
متفاوت در بحث مقاصد ضرورى وجود دارد:
رويكرد نخست، رويكرد ابن
عاشور و علال الفاسى است. رويكرد دوم را احمد ريسونى و طه عبدالرحمن و جمال الدين
عطيه نمايندگى مىكنند و رويكرد سوم از آن طه جابر العلوانى است كه نظريهاى
متفاوت با عنوان «نظريه مقاصد و الاى شرعى حاكم، دارد و شمار مقاصد را از ينج به
سه مورد تقليل داده است. اين سه مقصد عبارت است از: توحيد، تزكيه و عمران
(آبادانى).
1. رويكرد ابن عاشور و علال
الفاسى:
طاهر بن عاشور و علال الفاسى
به توسعه دايرۀ مقاصد شرعى و تداوم اجتهادى متناسب با مقاصد شارع در اين مبحث
معتقد هستند، تا بتواند مصالح امت را تحقق بخشد؛ اما اين دو هيچگاه خواهان
بازنگرى در اصل حصر پنجگانه مقاصد ضرورى نبودند. طاهر بن عاشورا در باب استحصال و
مبناپردازى براى شمارى از مقاصد شرعى كه داراى دلالتها و ابعاد مصلحتى تمدنى در
حفظ نظام شريعت و مصالح امت است، تلاش بسيارى كرد. مهمترين مقاصدى كه وى بر مىشمارد،
عبارت است از: حفظ فطرت، نظام، مساوات، آزادى و حقوق مردم، وى صفتى ضرورى، بر اين
مقاصد نمىافزايد؛ نه ضرورى به معناى متداول در كتاب «مقاصد الشريعة الاسلامية» و
نه به معنايى كه خود وى شخصا تعريف كرده است. وى در تعريف مقاصد ضرورى چنين مىگويد:
«فالمصالح الضرورية هى التى تكون الامة بمجموعها و آحادها فى ضرورة الى تحصيلها
بحيث لا يستقيم النظام باختلافها فاذا انحزمت تؤول حالة