است، كه حكمى شمرده مىشود كه
ارزشى ضرورى را محقق مىكند و حكم تحريم نگاه به عورت زن كه آن ارزشى احتياجى را
محقق مىكند و تحريم تبرج زن كه ارزش تحسينى است و همه آنها در حفظ نسل مشترك
هستند.
اعتراض خاصى كه بر ارزشهاى
ضرورى وارد است اينكه به شرايط تقسيم اخلال وارد ساخته است، زيرا شرط «تام بودن
حصر» در اين تقسيم رعايت نشده است. اصوليان اين ارزشها را در پنج مورد استقرا شده
محصور كردهاند: حفظ دين، حفظ نفس، حفظ عقل، حفظ نسل و حفظ مال؛ در حالى كه مانع
ارزشهاى ديگرى نيز مانند حفظ آبرو، حفظ عدالت، حفظ ارادى، حفظ تكامل و ديگر
مواردى كه مقتضى تحولات زندگى انسان است نميشود. شرط تباين هم رعايت نشده است،
زيرا يكى از اين ارزشها با ديگر ارزشها تباين ندارد. حفظ مال بى حفظ عقل ميسر
نيست، بنابراين عقل بخشى از مال است و حفظ نسل جزبا حفظ نفس ميسر نيست؛ بنابراين
نفس نيز جزيى از نسل است و حفظ نفس نيز بدون حفظ دين ممكن نيست، بنابراين دين بخشى
از نفس است».
اعتراضات طه عبدالرحمن بر
تقسيمبندى مقاصد شريعت بى پاسخ نمانده است عبد النور بزا اين اعتراضات را نا وارد
دانسته است. وى در پاسخ به اعتراض نخست و كلى طه عبدالرحمن مىگويد: اندراج احكام
مربوط به ارزشهاى احتياجى و تحسينى تحت ارزشهاى ضرورى پنجگانه، زيانى به حصر
ارزشهاى ضرورى در موارد پنجگانه نميرساند، زيرا ارزشهاى ضرورى پنجگانه، قاعده
اصلى اند و ديگر ارزشهاى احتياجى و تحسينى تابع آن و خادم آن و موجب تقويت آن
هستند. همين امر موجب شده تا تحريم نگاه به عورت زن، ارزشى احتياجى و ارزش تحريم
تبرج (جلوهگرى) زن، ارزشى تحسينى باشد و اين هر دو در ارزش حفظ نسل ادغام مىشوند
كه ارزشى ضرورى است، زيرا هر ارزشى احتياجى و تحسينى يا مقدمه يا همراه يا تابع
ارزش ضرورى است. وى در پاسخ به اعتراض خاص نسبت به ارزشهاى ضرورى مىگويد:
اين اعتراض هم با همان منطق
پاسخ قبل پاسخ گفته مىشود، زيرا حفظ آبرو و عدالت و آزادى و ديگر مقاصد جديد و
قديم، شرط تطابق كامل با ارزشهاى ضرورى را ندارند، جرا كه فقدان اين ارزشها و
مانند آن، فقدان حيات را به يكباره از پى ندارد و از اين حيث، اين ارزشها متفاوت
از ارزشهاى ضرورى پنجگانهاند و نبود آنها، در نهايت موجب رنج و مشقت و سختى و
تنگنا است.
اعتراض دوم طه عبدالرحمن هم
فاقد برهان است، زيرا روشن است كه هر يك از ارزشهاى پنجگانه، بر ارزشهاى ديگرى
مبتنى است؛ ولى تلازم وجودى ميان مصالح دنيا و آخرت و براى مثال تلازم وجودى ميان
عقل، تدين، نفس، نسل و...، به معناى عدم تباين جنس اين ارزشها در واقع نيست،
وگرنه مىتوان همه آنها را يك ارزش و يك مصلحت دانست؛ در حالى كه مشخص است كه همه
اين مصالح و مقاصد ضرورى پنجگانه، يكى نيستند و روشن است كه براى مثال دين چيزى
است و نفس چيزى ديگر و همينگونه است بقيه مقاصد.
اما دكتر جمالالدين عطيه اصل
حصر پنجگانه مقاصد را بازنگرى كرده، از مقاصد پنجگانه به حوزههاى چهارگانه
منتقل شده است. وى چهار حوزه را براى مقاصد تعريف مىكند: حوزه فرد، حوزه خانواده،
حوزه امت اسلام و حوزه كل بشريت.