اسلام «انسان» را موجود
باكرامت و محترمى معرفى مىكند و او را به عنوان جانشين خدا در زمين مىشمارد و به
او نويد مىدهد كه آفريدگار جهان، سراسر جهان آفرينش را در اختيار انسان گذارده و
به وى موهبتها و نيروها و استعدادهايى عنايت فرموده است تا از عهده تسخير و بهرهبردارى
از مواهب آفرينش برآيد و رموز و اسرار آن را، مكشوف دارد. اين حقيقت در قرآن چنين
آمده است:(وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي
اَلْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ
اَلدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي
أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ)(2) (آنگاه كه پروردگار
به ملائكه گفت: من در روى زمين خليفهاى قرار خواهم داد. گفتند: كسى را اين چنين
افتخار مىبخشى كه در زمين فساد كند و خونها بريزد، ما تسبيح و تقديس تو مىكنيم.
خداوند در پاسخ آنان فرمود: من مىدانم آنچه را كه شما از آن آگاه نيستيد).
و در جاى ديگر مىگويد:(وَ
لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ وَ
رَزَقْناهُمْ مِنَ اَلطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا
تَفْضِيلاً)(3) (ما به تحقيق كرامت داديم به
فرزندان آدم و آنان را در خشكى و دريا حمل نموديم و ارزاق آنان را، از پاكيزهترين
چيزها آماده كرديم و بر بيشتر آنچه آفريديم آنان را برترى بخشيديم).
و باز انسانها را چنين مىستايد:(وَ
سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي اَلسَّماواتِ وَ ما فِي اَلْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ إِنَّ
فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ)(4)
(و آنچه را كه در آسمانها آفريده شده و هم آنچه را كه در زمين است، برتوده شما
انسانها مسخر گردانيد و اين امر، خود شامل نشانهها و اسرارى از آفرينش براى گروه
متفكران است).
و در اين كرامت و شرافت ذاتى،
همه را يكسان در نظر گرفته و هر فردى را كه واجد معنى انسانيت است شايسته چنين
كرامت با عظمتى دانسته و اختلافات اعتبارى و عنصرى را ملغى شمرده است. پيامبر اكرم
(ص) در يكى از پيامهاى تاريخى خود به صراحت چنين اعلام داشت:
«همه شما انسانها از آدم
هستيد و آدم از خاك آفريده شده، هيچگونه برترى براى عنصر عربى بر نژاد عجمى نيست،
مگر به پرهيز كارى و وارستگى معنوى».
روزى پيامبر اسلام با جمعى از
يارانش نشسته بودند، ناگاه جنازهاى را از كنار آن حضرت عبور دادند. پيامبر به پاس
احترام «انسان» به پاخاست. يكى از يارانش زبان به انتقاد گشود و گفت: اين جنازه
مردى يهودى است.
رسول اكرم فرمود، اليست
نفسا «آيا انسان نيست؟» براساس همين احترام و كرامت ذاتى، اسلام همه
بشر را به عنوان يك ملت معرفى مىكند، ملتى كه مجموعه انسانيتها را شامل مىشود.
قرآن اين وحدت اصيل را به صراحت اعلام كرده و تفرقهها و اختلافها را عرضى و ناشى
از پيروى از خواهشهاى نفسانى مىشمارد و رمز بعثت انبياء را در حل اين اختلافات و
رهبرى مجموعه انسانها معرفى مىكند.
(وَ ما كانَ اَلنّاسُ
إِلاّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا)(5)
(توده مردم امتى واحد بيش نبودند آنگاه اختلاف ورزيدند و متفرق گشتند).
باز در قرآن چنين آمده
است:(كانَ اَلنّاسُ أُمَّةً واحِدَةًفَبَعَثَ اَللّهُ
اَلنَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ، وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ اَلْكِتابَ
بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ اَلنّاسِ فِيمَا اِخْتَلَفُوا فِيهِ، وَ مَا
اِخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ اَلَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ
اَلْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ)(6) (تمام مردم
امت واحدى بودند آنگاه خداوند، پيامبران را در حالى كه بشارتدهنده و ترساننده
بودند برآنها مبعوث فرمود و به آنان كتابى به حق نازل فرمود تا بين مردم در آنچه
اختلاف مىكنند، حكومت كنند؛ تنها مردمى كه از كتاب برخوردار شده بودند در حق
اختلاف ورزيده، بعد