اين فرامين و پيامها، در
حقيقت براى جامعهاى كه به اصل و ريشه اين فرمانها و پيامها گرويده و بستگى يافته
است، يك نوع توان بخشى معنوى در تحكيم پيوندها و روابط اصيل به شمار مىرود و هم
هشدارى مىتواند باشد براى آگاهى و بيدارى امت در برابر هر نوع تهاجم و تفرقهافكنى
نيروهاى اهريمنى دشمنان خلق و وحدت خلقها، و هم تضمينى است در ادامه راه و مقاومت
از هر نوع پوسيدگى و اضمحلال. (14)
هرچند بر اساس آرمان مطلوب و
نهايى، دين مبين اسلام در پى تحقق بخشيدن به ايدۀ امت واحد جهانى است، امتى كه
با اعتقاد واحد دينى و تحت رهبرى نظام امت، در پى حكومت واحد جهانى است، اما بر اساس
واقعيتهاى موجود، جمعيت دنيا بر اساس معيارهايى به ملتهاى مختلفى تقسيم مىشوند.
فقها با طرح انواع قراردادهايى كه با ملتها و گروههاى مختلف قابل امضا ست، بطور
ضمنى نوعى گروهبندى سياسى را بررسى كردهاند؛ زيرا هركدام از اين قراردادها كه در
فقه عنوان خاصى چون صلح، مهادنه، محائده، ذمه، استيمان و موادعه دارند، در مورد
گروه و ملت خاصى پيش بينى شده است و به اين ترتيب ملتهايى كه طرف اين قراردادها
واقع مىشوند، به لحاظ عقيدتى و سياسى به چند گروه تقسيم مىشوند و پيرو اين تقسيمبندى،
سرزمينها و كشورهايى كه اقامتگاه اين گروه هاست از نقطهنظر جغرافياى سياسى به
چند بلوك و اردوگاه، و يا قطب تقسيم مىشوند كه در اصطلاح فقهى به هركدام از آنها
«دار» گفته مىشود.
عمدهترين تقسيمبندى فقهى در
مورد جمعيت و ملت عبارت است از:
1. جمعيت و ملتى كه از رابطه
اخوت اسلامى برخوردارند و در صلح كامل به سر مىبرند و تفرقه در ميانشان نامشروع
بوده و همگى معتقد به آيين اسلام هستند. به اين نوع جمعيت و ملت، «امت اسلامى»
گفته مىشود(إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا
رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ)(1) و نيز امت ميانه
(وسط) نيز اطلاق شده است (2)؛
2. جمعيتى كه پس از اسلام
آوردن، به جمعيت مسلمانان و امت اسلامى مىپيوندند و در سرزمينهاى اسلامى سكونت
اختيار مىكنند، و اينها مهاجرين ناميده مىشوند(لِلْفُقَراءِ
اَلْمُهاجِرِينَ اَلَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ)؛
(3)
3. گروههايى كه پس از اسلام
آوردن همچنان در ميان كفار به زندگى خود ادامه مىدهند و از سرزمينهاى آنان بيرون
نمىآيند. قرآن از اين گروه به مستضعفين تعبير مىكند:(قالُوا
فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي اَلْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ
تَكُنْ أَرْضُ اَللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها)(4)؛
4. متدينين به اديان آسمانى
كه از آنها به يهوديان، مسيحيان و مجوسيان ياد شده است، و قرآن آنها را اهل كتاب
مىنامد (5)، و آنگاه كه با مسلمانان قرارداد ذمه را منعقد مىكنند، اهل ذمه (6) و
يا اهل جزيه (7) ناميده مىشوند؛
5. جمعيت و ملتى كه كافر به
اسلام هستند، ولى هيچگونه اعمال خصمانهاى بر عليه اسلام و مسلمانان