انجام نميدهند و از عقد
قرارداد با مسلمانان نيز شانه خالى مىكنند. به اين گروه اهل حياد مىگويند (8)؛
6. ملتهايى كه با متاركه جنگ
با مسلمانان، به رفتار خصمانه خود پايان مىدهند، ولى از عقد قرار داد سر باز مىزنند
و به آنها اهل اعتزال گفته مىشود: (لاينها كم الله عن
الذين لم يقاتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا
اليهم)(9) (خداوند شما را باز نميدارد كه درباره آنها كه با شما از در
جنگ وارد نميشوند و شما را بىخانمان نمىكنند احسان و عدالت روا بداريد)؛
7. ملتهايى كه با مسلمانان
قرارداد صلح بستهاند و به آنها اهل صلح گفته مىشود: (فان
اعتزلوكم فلم يقاتلوكم و القوا اليكم السلم فما جعل الله لكم عليهم سبيلا)(10)
(اگر از شما عزلت گزيدند و به جنگ برنخاستند و پيشنهاد صلح دادند، ديگر شما را
برآنان سلطهاى نيست). قسمت اول آيه گرچه در مورد اهل اعتزال است، ولى بخش دوم آن
گروه ديگرى را مشخص مىكند كه در حقيقت بخشى از اهل اعتزال هستند و به قرارداد صلح
تن در مىدهند؛
8. جمعيت و گروهى كه از عقد
امان استفاده مىكنند و به آنها مستأمن گفته مىشود. فقها باب گستردهاى را به بحث
از عقد امان و شرايط و حقوق مستأمنين اختصاص دادهاند (12). گاه مستأمن در سرزمينهاى
اسلامى و در ميان امت مسلمان زندگى مىكند، و گاه در محلى خارج از حكومت اسلامى و
در قلمرو حاكميت كفار به سر مىبرد. نوع دوم را مىتوان در مورد فراريان مكه صادق
دانست كه پس از مسلمان شدن از ترس ازار قريش به مناطق بين مكه و مدينه فرار مىكردند
و طبق قرارداد صلح حديبيه، هيچكدام از طرفين حق تعرض به اين مناطق را نداشتند، و
خواهناخواه چنين افرادى مستأمن محسوب مىشدند (12)؛
9. گروهها وملتهايى كه بين
آنها و دولت اسلامى اتش بس برقرار شده و بهطور موقت در متاركه جنگ به سر مىبرند.
به اين گروهها اهل هدنه گفته مىشود (13)؛
10. گروهها و ملتهايى كه
مسلمانان به دليل عدم توانايى كافى براى جهاد، آنها را به حال خود رها كردهاند.
در چنين مواردى معمولا در فقه، از عنوان موادعه استفاده شده و به اين جمعيت اهل
الموادعه گفته مىشود (14)؛
11. جمعيت و ملتى كه بين آنها
و مسلمانان نوعى قرارداد وجود دارد و آنها را اهل عهد مىنامند.(فَأَتِمُّوا
إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ)(1)
(تا آخرين لحظه عهدى كه با آنان داريد، به عهد آنان وفادار باشيد)؛
12. گروهها و ملتهايى كه
مسلمين در حال جنگ با آنان هستند، كه اهل حرب ناميده مىشوند.(إِنَّما
جَزاءُ اَلَّذِينَ يُحارِبُونَ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ)(16)
(آنها كه باخدا و رسول به محاربه برمىخيزند اينچنين مجازات مىشوند كه...)؛
13. گروه و يا افرادى كه مخل
نظم، و موجب نا امنى، و فساد هستند، كه به انها مفسد و اهل فساد گفته مىشود:
ويسعون فالارض فسادا (17) (و آنها كه در زمين فساد مىكنند)؛
14. افراد و ياگروهى از
مسلمانان كه عليه امام و حكومت اسلامى شورش مىكنند و در صدد برانداختن نظام
اسلامى برمىآيند. اينگونه افراد و يا گروهها را باغى مىنامند (18)؛
15. گروهى كه از اجراى احكام
اسلام تمرد مىكنند و از دين برمىگردند و آنها را اهل رده مىنامند (19).
اين تقسيم بندى در مورد برخى
از اقسام ملتها، به لحاظ عقيدتى است، مانند تقسيمهايى كه بر مبناى ايمان به
اسلام و يا اعتقاد به يكى از اديان رسمى (يهوديان مسيحيان، مجوسيان) انجام مىشود
و در مورد برخى