responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 630

ديگر، از نقطه‌نظر حقوقى است، مانند مواردى‌كه به لحاظ قرارداد ذمه، صلح و استيمان تقسيم‌بندى مى‌شود، و در مواردى نيز تنها سياسى است، مانند گروه‌هايى كه به لحاظ حالت‌هايى جون هدنه، حياء و اعتزال متمايز مى‌شوند. (20)


منابع

1 - انبياء / 92، بقره / 128؛ 2 - بقره / 143؛ 3 - حشر / 8، جواهر الكلام 34/21؛ 4 - نساء / 97؛ 5 - آل‌عمران / 64؛ 6 - جواهر الكلام 227/21، نيل الاوطار 63/7، المحبى 306/7، البحر الزخار 243/5، تذكرة الفقهاء 438/1 و المبسوط 43/2؛ 7 - توبه / 29؛ - 8 آثار الحرب / 197 و 400؛ 9 - ممتحنه / 8؛ 10 - نساء / 90؛ 11 - جواهر الكلام 92/21، تذكرة الفقهاء 414/1، المحلى 306/7 و فتح القدير 353/4؛ 12 - تاريخ طبرى 284/2؛ 13 - جواهر الكلام 113/21؛ المبسوط 50/2، تذكرة الفقهاء 447/1 و البحر الزخار 451/5؛ 14 - شرح السير شيبانى 1689/5؛ 15 - توبه / 4؛ 16 و 17 - مائده / 33؛ 18 - جواهر الكلام 328/21 و تذكرة الفقهاء 1 / 452؛ 19 - تذكرة الفقهاء 457/1؛ 20 - فقه سياسى 3 /

ملك

واژه‌هايى جون: ملك، ملك، ملوك، ملكيت، ملكوت و مالك در قرآن، بسيار بكار برده شده است و اغلب در فارسى به معناى سلطنت و پادشاهى ترجمه كرده‌اند، كه در اصطلاح علوم سياسى نوعى از اعمال حاكميت است.

بررسى واژه هاى هم‌ريشه كلمه ملك در قرآن، اين نتيجه را مى‌رساند كه ملك همان حاكميت بى‌چون و چرايى است كه از وابستگى تكوينى جهان هستى به آفريننده آن ناشى مى‌شود؛ اين نوع حاكميت در انحصار خداست و خداوند به هركسى كه بخواهد آن را اعطا مى‌كند.

ملك به اين معناى با اعطاى آزادى به انسان، و آفرينش انسان به صورت موجودى با شعور و مختار، به نوعى محدود شده است، ولى محدوديت حاكميت نيز حقى است كه خداوند عطا كرده است و به معناى آن نيست كه ملك و ملكوت خدا محدود باشد. كاربرد اين بينش در تبيين سياست و حكومت از ديدگاه قرآن، بيشتر در مسئله مشروعيت و سرچشمه حاكميت آشكار مى‌شود:

الف - بگو بار خدايا توصاحب همه قلمروهاى ملك هستى و به هركس كه بخواهى از آن عطا مى‌كنى و از هركس كه بخواهى باز مى‌ستانى:(قُلِ اَللّهُمَّ مالِكَ اَلْمُلْكِ‌)؛ (1)

ب - خداوند به او ملك و حكمت داد و او را از علم بهره‌مند نمود:(وَ آتاهُ اَللّهُ اَلْمُلْكَ‌)؛ (2)

ج - گفتند چگونه مى‌تواند او ملك را در اختيار داشته باشد در حالى كه ما شايسته‌تر از او هستيم. ما از قدرت و ثروت بيشتر بهره منديم:(قالُوا أَنّى يَكُونُ لَهُ اَلْمُلْكُ‌)؛ (3)

د - نعمت‌هاى خدا را به ياد آوريد كه در ميان شما پيامبرانى مبعوث كرد و شمارا به ملك رسانيد:

(اُذْكُرُوا نِعْمَتَ اَللّهِ عَلَيْكُمْ‌). (4 و 5) ملك و ملك به همان دو معناى حاكميت و حكمران در نصوص اسلامى به كار رفته است، چنانكه هر وازه در مورد حاكميت مطلق الهى نيز استعمال شده است:

الف - نخست ملك به معناى حكومت مانند:(فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ اَلْكِتابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً).(6) به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و آنها را با حكومت عظيم مفتخر نموديم؛ «و مزيل ملك الفراعنه مثل كسرى و قيصر و تبع و حمير». (7) خداوندى كه بنيان كن حكومت فراعنه مانند كسرى و قيصر و تبع و حمير بوده است؛

نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 630
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست