responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 65

حقوقى از سوى ايالت‌هاى مستقل و دوم كشش به سوى تشكيل يك دولت قدرتمند جديد تا در برگيرنده تمامى ايالات عضو باشد.

فدراسيون از اتحاد چند واحد سياسى، به صورت يك دولت واحد تشكيل مى‌شود. در فدراسيون، واحدهاى سياسى كوچك‌تر، داراى اختيارات و اقتدار محدودى است و اغلب امور خارجى خود را برعهده دولت فدرال واگذار مى‌كنند.

قانون اساسى دولت فدرال، حدود اين اختيارات و اقتدارات داخلى واحدهاى تشكيل‌دهنده فدراسيون را تعيين مى‌كند و نيز حدود نظارت دولت فدرال و ميزان اقتدارات او را مشخص مى‌كند.

دولت فدرال داراى نهادهاى عمومى است و واحدهاى تابعه، از نوعى خود مختارى برخوردارند و در تصميم‌گيرى دولت مركزى، مشاركت مى‌كنند و قوه قضاييه دولت فدرال به اختلاف‌هاى بين واحدها و نيز اختلافات فى مابين دولت مركزى و هر كدام از دول جزء رسيدگى مى‌كند و واحدهاى تابعه دولت فدرال از نظر حقوق بين‌الملل، دولت‌هاى واقعى به شمار نمى‌آيند.

فقط دولت فدرال است كه از نظر حقوقى به رسميت شناخته مى‌شود و داراى شخصيت حقوقى است، و در سازمان‌هاى بين المللى داراى رأى است.

فدراليسم در ميان گروه‌هاى نژادى و جغرافيايى و نظاير آن كه داراى گرايش‌هاى متفاوتى است، راه‌حلى براى حفظ منافع مليت‌ها، قوميت‌ها و گروه‌هاى مختلف است و نيز راهى است براى احراز قدرت و اعتبار بيشتر در صحنۀ بين المللى.

امروز، تعداد زيادى از دولت‌هاى فدرال وجود دارند كه به اشكال مختلف تشكيل يافته‌اند. براى مثال واحدهاى تشكيل‌دهنده در ايالات متحدۀ آمريكا به نام ايالت و در دولت فدرال كانادا و آرژانتين به نام استان و در فدرال سوييس به نام كانتون و در فدرال آلمان به نام لندرو و در كشورهاى مشترك المنافع به نام جمهورى ناميده مى‌شوند.

نظام فدراليته از انضمام چند دولت مستقل تشكيل مى شود كه با حفظ حق خود مختارى، دولت متحدى را تشكيل مى‌دهند و اصطلاح خودمختارى، در مورد دولت‌هايى به كار مى‌رود كه پس از احراز استقلال، در داخل يك دولت فدرال ضمن حفظ حاكميت محدود داخلى، بخشى از حاكميت را به دولت مركزى تفويض مى‌كنند.

بنابراين، نميتوان خود مختارى رادرمورد بخش‌هاى يك دولت بسيط به كار برد. زيرا خود مختارى يك استان در يك دولت يكپارچه، به معناى آن است كه نخست، دولت بسيط تجزيه شود و به يك يا چند استان، استقلال كامل اعطا شود سپس دولت‌هاى مستقل وجدا شده به وسيلۀ آراى عمومى به دولت مركزى ملحق شده، تشكيل فدراسيون بدهند.

به كار بردن خود مختارى و فدراسيون در مورد يك كشور بسيط و يكپارچه، در حقيقت پوشش ناشيانه اى بر تجزيه طلبى است. زيرا فدراليسم به معناى محدوديت حاكميت عضو، به نفع قدرت مركزى است و واحدهاى خود مختار عضو، حق دارند قرارداد فدرال را لغو، و به حالت استقلال برگشته و تماميت ارضى سابق خود را بازيابند و از سوى ديگر تا استقلال و تماميت ارضى براى كشور و دولتى تأمين نشده، استعمال واژه خود مختارى به كلى غلط است.

در اسناد رسمى بين المللى، واژه خود مختارى به مفهوم اعطاى استقلال به يك سرزمين مستعمره و تحت الحمايه، به كار برده شده است. مانند الجزاير كه زمانى مستعمره بود و در سال 1961 به خود مختارى رسيد.


منبع

درآمدى بر فقه سياسى 106/1.

نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 65
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست