شيخ فضل اللّه نورى در ايران
بود و كارى با آنچه كه در دنيا مىگذشت، نداشت. او مسير استبداد و مشروطه را در هر
صورت به سمت جدايى از اقتدار سياسى روحانيت مىديد، روحانيت در ايران نماينده تشيع
و تجلّى اقتدار سياسى آن بود.
بر پايه همين اصل و تفكر بود
كه سرانجام دو قطب مخالف و موافق مشروطه، يعنى شيخ فضل اللّه نورى و ميرزاى نايينى
در يك نقطه به هم رسيدند و با تصويب اصل دوم متمم قانون اساسى مشروطه كه نظارت
فقها را بر قوه مقننه يعنى كل نظام سلطنتى مشروطه تأمين مىكرد؛ هر دو به اوج
موفقيت خود نائل آمدند. (112)
منابع
1 - مقدمه تنبيه الامه / 1 و
16؛ 2 - تنبيه الامه و تنزيه المله / 1؛ 3 و 4 - همان / 100-97؛ 5 - نساء / 59؛ 6
- تنبيه الامه / 46 و 99-103؛ 7 - هجوم روس به ايران / 250-203، آذربايجان /
404-402 و مجله العلم، مقاله مظهر ديانت و آزادى، شماره 246/2؛ 8 - گزارش حائرى از
فرزند ميرزاى نائينى در تشيع و مشروطيت / 172 و نيز گزارش او از مرحوم آية الله العظمى
مرعشى نجفى و همان / 169؛ 9 - مظالم انگليس / 67؛ 10 - تشيع و مشروطيت / 178-117؛
13-11 - تاريخ بيستساله ايران 15/3-14 و 36-25؛ 20-14 - تنبيه الامه / 8-6، 40،
42 و 44؛ 21 و 22 - انبياء / 23؛ 40-23 - تنبيه الامه / 15-10 و 47-42 و 57-56 و
86؛ 41 - جواهر الكلام 196/22 و مكاسب شيخ انصارى 37/2 و كشف الغطاء / 396؛ 45-42
- تنبيه الامه / 47-46 و 50-49 و 53؛ 46 - نهج البلاغه / خ 216؛ 47 - بقره / 101؛
52-48 - تنبيه الامه / 56، 97، 102، 104 و 142؛ 53 - متمم قانون اساسى مشروطه /
اصل 27؛ 80-54 - تنبيه الامه / 10، 38، 43-42، 46، 53-52، 71، 87-86، 90-89،
96-92، 99-98، 101، 105-104، 108، 120، 128؛ 81 - متمم قانون اساسى مشروطه / اصل
27؛ 84-82 - تنبيه الامه / 80، 84 و 87؛ 85 و 86 - وسائل الشيعه 88/18 و 98 و اصول
كافى 67/1؛ 93-87 - تنبيه الامه / 71-70 و 90-88؛ 94 - تشيع و مشروطيت در ايران /
298-296؛ 98-95 - تنبيه الامه / 79، 102-99 - همان / 17، 103 - النظم السياسيه
(الدولة و الحكومه) / 828 و القانون الدستورى / 473؛ 111-104 - تنبيه الامه /
65-64، 68 و 70؛ 112 - فقه سياسى 327/8 - 266.
[«ن»]
ناسپاسى
مسئوليت نظام ادارى، توانى است
كه همه انسانها آن را دارند، ولى وقتى تناسب مسئوليت با توانايى از نظر تعهد و
علم به هم خورد، ناگزير زمينه رشد آفتهاى نظام ادارى فراهم مىشود كه از اهم آفات
نظام ادارى ناسپاسى است. ناسپاسى و كفور بودن خصلت نكوهيده براى هر انسان است، ولى
در مديريت مىتواند در حد يك آفت زيانبخش مورد توجه قرارگيرد(إِنَّ
اَلْإِنْسانَ لَكَفُورٌ). (او 2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
1 - حج / 66؛ 2 - فقه سياسى
502/7.
ناسيوناليزم
ناسيوناليزم يا ناسيوناليسم(Nationalism)در
لغت به معناى ملت خواهى، مليت خواهى و تعصب ملى است (فرهنگ فارسى عميد، ج دوم، ص
1889)، ناسيوناليزم ايدئولوژى است كه «دولت ملّى» را عالىترين شكل سازمان سياسى
مىداند، و مبارزههاى ناسيوناليستى بر ضد چيرگى يا تاخت و تاز بيگانه براى به
وجود آوردن يا پاسدارى از چنين دولتى است. رشد ناسيوناليسم از ويژگىهاى يك دوره
تاريخى است كه در آن ملتها به