صورت واحدهاى سياسى مستقل
درآمدند و اصل «حاكميت ملى» شناخته شد. اين دوره براى اروپا از قرن هفدهم تا اواخر
سده نوزدهم، انجاميد، و در آسيا و آفريقا به ويژه نيمۀ دوم سده بيستم را در برمىگيرد،
دوران رشد ناسيوناليسم را دوران «بيدارى ملى» هم ناميدهاند كه در آسيا و آفريقا با
جنبش استعمارى درآميخته است. ناسيوناليسم به عنوان آگاهى گروهى، حس همبستگى و يگانگى
پديد مىآورد كه از اشتراك در عواملى مانند زبان، ارزشهاى اخلاقى، دين، ادبيات،
متنهاى تاريخى، تاريخ، نمادها و تجربههاى مشترك سرچشمه مىگيرد. ناسيوناليسم
همچنين احساس مسئوليت در برابر سرنوشت ملى و وفادارى به ملت را در برمىگيرد كه بر
ديگر وفادارى ها (مانند وفادارى به خانواده) مقدم است، و اين وفادارى، فداكارى نيز
مىطلبد. ناسيوناليزم فرد را در برابر خواستهاى ملى، مانند پاسدارى از استقلال
ملى يا مبارزه براى به دست آوردن آن يا كوشش براى رفاه، سربلندى و پيشرفت ملت
مسئول مىشمارد، و هر فرد، در عين حال، از راه هويت ملى خود، از غرور كردهها و
افتخارهاى ملى و پيشينۀ تاريخى و فرهنگى ملت خود برخوردار است. (1)
ناسيوناليسم، فداكارى در راه
ملت را به اصول يا برنامهها تبديل مىكند. اغلب ناسيوناليست ها برنامهاى خاص
براى ملت خود دارند. ويژگى عمومى اصول جهانى ناسيوناليسم، تأكيد بر برترى هويت ملى
بر دعاوى مبتنى بر طبقه، مذهب يا بشريت بطور كلى است. (2)
چيستى هدف مورد نظر
ناسيوناليسم هاى خاص مىتواند به نحو قابل ملاحظهاى متفاوت باشد. در موارد
«كلاسيك» در آلمان و ايتالياى سده نوزدهم، محور پروژه ناسيوناليستى استقرار وحدت
سياسى و استقلال بود. ناسيوناليست ها نهتنها مىتوانند در پى حفظ يك هويت فرهنگى
باشند، بلكه همچنين ممكن است در پى گسترش قلمرو يا حفظ منافع ابتاع خارج از سرزمين
خود باشند. (3)
از آنجا كه هر ملت داراى
سرزمين خاص است، وفادارى به خاك و فداكارى براى پاسدارى از آن و بزرگداشت آن از
پايههاى ناسيوناليسم به شمار مىرود.
به طور معمول سده نوزدهم را
آغاز جنبشهاى ناسيوناليستى در غرب قلمداد مىكنند، ناسيوناليزم در قالب ايدئولوژى
ملت و انديشه ميهن پرستانه، حركت جديدى را در غرب به وجود آورد كه سرآغاز تشكلهاى
جديد در اروپا و حركتهاى تاريخساز شد. (6)
منابع
1 - دانشنامه سياسى / 20؛ 2 -
فرهنگ علوم سياسى آكسفورد / 547؛ 3 - همان / 548، 4 - دانشنامه سياسى / 319؛ 5 -
فقه سياسى 61/10.
ناسيوناليزم (و چهرههاى آن)
ناسيوناليزم همچون هر
ايدئولوژى ديگر داراى مؤلفهها و چهرههاى مختص به خود است كه اين چهرهها را بدين
گونه مىتوان برشمرد:
1. ميهن پرستى و هويت ملى:
ركن اصلى ناسيوناليزم به اين معنا، مجموع مؤلفههاى متعددى چون سرزمين، تاريخ،
فرهنگ، زبان و ميراثهاى گذشته يك جمعيت بود كه به نام ملت منسوب به يكى از عناصر
معرفى مىشدند. مانند هويت ملت فرانسه كه داراى سرزمين، تاريخ، فرهنگ، زبان، آداب
و رسوم و ميراث فرهنگى ويژهاى بود كه به تدريج از مجموع اين مؤلفهها شكل گرفته
بود. گرايش به ناسيوناليزم به اين معنا اغلب به طور طبيعى براى رسيدن به تشكل
سياسى يا بسيج عمومى و يا ايجاد مقاومت ملى انجامشده؛