امروز مفهومى از حكومت و
سازمان سياسى مطرح مى شود كه درآن مفهوم بسيار محدودى از دموكراسى تاييد مىشود و
دموكراسى در حقيقت ابزارى براى انتخاب صاحبان قدرت و نفوذى است كه تصميمگيرىها
را در دست دارند و حداكثر دموكراسى براى پيشگيرى از زيادهروى آنها به كار گرفته
مىشود.
اين مفهوم، با نظريه دموكراسى
فراگير به گونهاى متمايز، تفاوت داشت. اين انديشه بيش از همه در انديشه ماكس وبر
مدل نوينى از دموكراسى، كه مىتوان آن را نوعى «نخبه گرايى» ناميد، مطرحشده بود.
او درباره ماهيت و ساختار جامعه جديد به امكان تحقق دموكراسى مىانديشد و به عنوان
يك «ليبرال مأيوس» ناميده شده است.
وبر مانند ماكس، بر خلاف
بسيارى از نظريهپردازان سياسى ليبرال پيش از خود، مايل نبود از ملاحظات مربوط به
مطلوبترين شكل حكومت و سازمان سياسى به مفاهيم ارزشى و بايدها در تعيين خصوصيات
سازمانهاى سياسى موجود برسد، وى مانند گروهى از پيشينيان خود از جمله هابز،
«ضرورتهاى تاريخى آشكار را به فضيلتهاى نظرى مثبت» تبديل كرده است؛ او با انجام
اين كار، نظريه دموكراتيك را به گونهاى بنيادين متحول كرده است. (1) تعيين
خصوصيات فرايندهاى تجدد منجر به آن شد كه وى مفهوم بسيار ويژهاى از شكل مناسب
نظام سياسى و دموكراسى را عرضه كند.
وبر، در پى روشن كردن مشكل
ليبرالى ايجاد تعادل، ميان اجبار و حق، قدرت و قانون، حكومت متخصصان و حاكميت
مردمى بود. او بر اين انديشه بود كه مسائل ناشى از دنبال كردن اين هدف، جنبههاى
جدايى ناپذير از زندگى جديد را تشكيل مىدهند و تنها در پرتو گرايشهاى اجتماعى
غالب، از جمله گرايشهاى ناشى از خود ليبراليسم و تبديل عمده آن، يعنى ماركسيسم،
قابل درك است.
تأملات وبر، درباره اين مسائل
به تجديد نظرهاى بنيادين در تعاليم ليبرالى انجاميد؛ تجديد نظرهايى كه بر تكامل
نظريه سياسى و اجتماعى در دنياى آنگلو - امريكايى، به ويژه در سالهاى پس از جنگ
جهانى دوم تأثير، عمدهاى برجاى گذاشت، همچنين يكى از منسجم ترين و جديدترين چالشها
را در مقابل ماركسيسم پديد آورد. آنچه به اين چالش اهميت مىدهد، گرچه به هيچ وجه
از جميع جهات درست نيست، بلكه پرداختن به ارزيابى شرايط اجتماعى و سياسى است كه
ارزشهاى ليبرالى و ماركسيستى، بايد درآن به بقاى خود ادامه دهند. در تحليل نهايى
آنچه به كار و بر نيرو مىبخشد، آميزه ويژهاى از جامعهشناسى، علوم سياسى و فلسفه
است، آميزهاى كه او، دستكم بهطور رسمى، بهشدت با آن مخالف بود.
وبر، تحقق دموكراسى مستقيم را
در هر شرايطى امكانناپذير نميشمرد، بلكه معتقد بود كه دموكراسى فقط در سازمانهايى
كه حايز شرايط زير باشند، قابل اجرا است: