زندگى اجتماعى به اندازه
فقدان يا ضعف نظام ادارى در بهرهگيرى از امكانات و نيروهاى موجود اثر منفى و مخرب
نداشته است.
از آنجا كه مشكل نظام ادارى
در رابطه با چگونگى رشد استعدادهاى بيكران و نيروهاى گسترده و پيچيده و بالقوه
انسانها و در دو بعد فردى و اجتماعى مطرح بوده است، هيچ گاه اين مشكل براى انسان
به صورت مقطعى و در رابطه با زمان و شرايط زندگى خاص نبوده و همواره به صورت عام و
يك مسئله انسانى و برخواسته از سازوكار خاص زندگى انسان در تمامى زمانها بوده و در
هر نوع شرايط، فكر و ميدان وسيعى از اعمال انسانها را به خود مشغول كرده است.
نظام ادارى در يك نگاه اجمالى
عبارت است از استفاده حداكثر از منابع حداقل كه بيشتر جنبه اقتصادى و استخدامى و
مفهوم ادارى دارد. نظام ادارى همواره با ايجاد تغييرات مطلوب در سازمان همراه است
و حفظ مناسبات موزون و معقول موجود و ايجاد روابط و هماهنگىهاى نو، به تناسب
نيازهاى بالقوه و بالفعل سازمان از لوازم ماهوى نظام مديريت محسوب مىشود.
در وازه ها و اصطلاحات اسلامى
مفاهيم مشابه اين مقولهها را مىيابيم.
الف - نظم: ايجاد مناسبات
هدفدار در يك مجموعه؛
ب - حكمت: خلق يك مجموعه
هدفدار با اجزاى موزون و هماهنگ؛
ج - امامت: تربيت نيروهاى
بالنده و بسيج آنها در جهت خاص از راه ايجاد مناسبات انسانى و رابطه انسان با خدا.
نظام ادارى به اين معنا بيشتر
در صدد دگرگونى و رشد حداكثر استعدادهاى اعضاى جامعه يا سازمان است و ايجاد زمينههاى
تغيير مداوم مبنى بر اصول تعليم و تربيت.
بر اساس اين معنا، نظام ادارى
به عالم اختيار منتهى مىشود و از تحميل و اعمال زور و استفاده از تلقين و شيوههاى
شست و شوى مغزى و ايجاد احساسات تند و غير منطقى و كاذب بىنياز مىشود.
گاه از شيوه ايجاد شك و ترديد
و طرح پرسش براى ايجاد روزنهها و بارقههايى كه مسائل در پرتو آن بازشناسى مىشود،
استفاده خواهد شد.
در اين نوع نظام ادارى شناختن
استعدادها و بارور كردن آن از اهم مسائل نظام ادارى و رهبرى است.
در صورتى كه در نظام ادارى به
مفهوم غربى، تكيه بر هرچه بيشتر بهره گرفتن از نيروى اعضاى سازمان در جهت اهداف آن
است و ايجاد مناسبات و تغييرات مداوم كمتر با ايمان و خواست و منطق مقبول اعضاى
سروكار دارد.
د - قطبيت: از جمله اصطلاحات
اسلامى مشابه با نظام ادارى قطبيت است: «و انه ليعلم ان محلى منها محل القطب من
الرحى» (1).
نظام ادارى كامل توأم با
ايجاد مركزيت در حركت جمعى گروه و سازمان است و قدرت به مفهوم عام به نيروى محرك
گفته مىشود.
هر نوع نظام ادارى، رهبرى،
امامت و قطبيت توأم با قدرت است و بدون آن حركت و ايجادى در درون گروه و سازمان
تحقق نخواهد يافت؛ زمان مظهر قدرت و راه اعمال آن مىباشد.
با تأمل در اصول و عناوينى
چون نظم، حكمت، عدالت، قطبيت و امامت ضرورت تحقق بخشيدن به سازماندهى و نظام ادارى
و رهبرى در قالب يك نظام ادارى منسجم و نيرومند و متناسب با نظام امامت روشن مىگردد
و اصولا بسيارى از مسائل ادارى و استخدامى به عنوان مقدمه و ابزار تحقق اهداف و
آرمانهاى كلى اسلام غير قابل ترديد است.