گونهاى سازمان را تحت كنترل
درآورند، تا انجام هر عمل مطابق با برنامه و در جهت هدف معين باشد. از اين رو است
كه تهيه طرح جامع جهت نظارت و كنترل مراحل مختلف برنامههاى عملياتى هر سازمان از
ضروريات نظام ادارى آن سازمان و حتى جامعه است و اصولا مسأله نظارت و كنترل بايد
از ابتدا در برنامه پيشبينى و بودجه آن نيز منظور شده باشد، در نظارت و كنترل
بايد براساس روشهاى علمى تجربه شده معيارها و شاخصهاى مشخصى را براى هر مرحله از
عمليات در نظر گرفت و از كارشناسان در اين زمينه سود برد. شناخت انحراف و عوامل آن
در سازمان بايد بر اساس تجربيات بعدى در تعيين معيارهاى جديد قرار بگيرد. در نظارت
و كنترل وجود يك دستگاه اطلاعاتى مورد اطمينان و دلسوز و صادق، ضرورتى اجتناب
ناپذير است، چنانكه على (ع) در عهدنامه مالك اشتر به آن اشاره كرده است:
«ثم تفقد اعمالهم، و ابعث
العيون من اهل الصّدق و الوفاء عليهم، فان تعاهدك فى السر لامورهم، حدوة لهم على
استعمال الامانة، و الرّفق بالرعيه» (2).
بهاى بيشتر دادن به ارتباطات،
زائده هاى مضرى را در سازمان به وجود مىآورد كه از آن به بوروكراسى دست و پاگير و
احياناً كاغذبازى تعبير مىكنند و اين يكى از مشكلات نظام ادارى است كه هر مدير
لايقى بايد از آن بپرهيزد و با عوامل به وجود آورنده آن مبارزه كند. يكى از عوامل
عمده بوروكراسى زائد، انحراف از ضوابط لياقت اعضاى و كاركنان سازمان به هنگام
گزينش آنهاست و همچنين اين پديده زيانبخش ممكن است از سوء نظام ادارى و يا كافى
نبودن نظارت و كنترل به وجود آمده باشد. بوروكراسى زائد و زيانبخش تنها در صورت
بيش از اندازه مورد نياز بودن كاركنان و نيروهاى سازمان به وجود نميآيد، بلكه ممكن
است اين پديده معلول عدم تناسب نيروهاى با عمليات و برنامه باشد وگاه بوروكراسى از
سيستم شديد تمركز وگاه از تقسيم كار بى رويه ناشى مىشود. تنها راه حذف بوروكراسى
زائد، بالابردن سطح آگاهى نيروها و تقويت تعهد و تقوا و رشد استعدادها و توان كارى
اعضاء و اعمال دقت در نظارت و كنترل است. (3)
نيروى تشكيلدهنده هر سازمان
و تشكيلات، و اجزاى اصلى آن، انسان است و هر نوع نظام ادارى و مديريت، بايد شناخت
انسان را زير بناى انديشه و ساماندهى ادارى قرار دهد و تمامى خصايص آن نيز بايد در
همين راستا به دست آيد و ويژگى يك مدير آن است كه انسانشناس بوده و با همه خصايص
انسان آشنايى داشته باشد و اصولا شيوه رهبرى هم متناسب با همين ديدگاه شكل مىگيرد.
بىگمان از ديدگاه اسلام،
انسان موجودى است داراى شرافت و كرامت و شخصيت ارزشمند:(وَ
لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ)(1). همه انسانها
از يك پدر و مادر آفريده شدهاند(إِنّا
خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى)(2).
انسان به مثابه بذر و نهال است (نه ماده خام و خالى)(يا
أَيُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ)(3).
گرچه بخشى از شخصيت انسان اكتسابى است ولى سرمايه ذاتى مشترك الهى هم دارد(وَ
نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي)(4). انسان موجودى دو
بعدى است داراى مادهاى جسمانى از عنصر خاك و جوهرى روحى از ملكوت جهان(ثُمَّ
أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ)(5).
تفاوت بينشها و اختلاف عقيدهها،
در ميان انسانها فاصله ايجاد مىكند، ولى اين فاصله هرگز عنصر وحدت