خواهد بود كه خداوند هرگز
حكمى كه موجب سبيل و سلطه كافران بر مؤمنان باشد را تشريع نكرده و هر حكمى كه منشأ
چنين اثر نامطلوبى شود از اسلام و وحى و خداوند محسوب نميشود.
منظور از كافر كسى است كه به
دينى بجز اسلام گرويده باشد و يا با وجود قبول اسلام «ما يعلم من الدين بالضروره»
را انكار كند، به نحوى كه انكار آن به انكار رسالت و يا تكذيب پيامبر (ص) و يا
تنقيض شريعت اسلام منتهى شود (12).
بنابراين كافر شامل همه اهل
كتاب و ساير پيروان اديان غير اسلام و آن دسته از مسلمانانى مىشود كه محكوم به
ارتداد هستند.
مراد از مؤمن كسى است كه با
شهادت به توحيد و رسالت پيامبر اسلام (ص) ملتزم به احكام اسلام شده است و به اين
معنا تمامى فرق و مذاهب اسلامى (بجز آنها كه محكوم به ارتدادند) مشمول حكم آيه
شريفه مى گردند (13).
كلمه مؤمن را در آيه به اين
دليل بايد اعم دانست كه در روايات مؤمن و مسلم از نظر احكام و آثار يكسان تلقى شدهاند.
در كافى از حمران بن اعين از امام صادق (ع) نقل مىكند:
«فهل للمؤمن من فضل على المسلم
فى شىء من الفضائل و الاحكام و غير ذلك فقال: لا هما يجريان فى ذلك مجرى واحد»
(14).
بديهى است اين حديث به معناى
نفى فرق ماهوى بين ايمان و اسلام نيست. زيرا در ايمان به مقتضاى آيات و روايات
متعدد به جز اعتقاد قلبى و اظهار به زبان، التزام عملى و تقيد به منهج و صراط عمل
كه راه امامت است هم منظور شده است (1) چنانكه ايمان نيز به نوبه خود داراى درجات
متعدد و متفاوتى است (16).
فرق ايمان و اسلام را مىتوان
از آيه:(قالَتِ اَلْأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ
قُولُوا أَسْلَمْنا)(17) و نيز از صدر
روايتى كه نقل شد، استفاده كرد.
كلمه سبيل به معناى راه،
عقاب، عتاب (نكوهش)، دين، راه هموار، راه حق، غلبه، حجت، استيلا و سلطه و اختيار
دارى آمده است (18) ولى هنگامى كه با حرف «على» به كار مىرود به معناى عقاب،
عتاب، غلبه، سلطه و استيلا استعمال مىشود؛ با مطالعه موارد مشابه در آيات ديگر مىتوان
مفهوم سبيل در آيه مورد بحث را به دست آورد:
از مجموع اين آيات مىتوان
معناى مشترك و واحدى را براى سبيل استفاده كرد و آن معنا چيزى جز حاكميت و استيلا
و سلطه نمىتواند باشد.
برخى به استثناى ذيل
آيه(فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ اَلْقِيامَةِ)(24)
نفى سبيل را به مفهوم نفى دليل و حجت تفسير كردهاند، بنابر اين تفسير مفاد آيه
چنين مىشود:
خداوند هرگز به نفع كافران و
بر عليه مؤمنان دليل و حجتى قرار نداده است و هيچگاه كافران با دليل و برهان بر
مؤمنان غلبه نخواهند داشت. بر اين اساس، آيه هيچگونه دلالتى بر قاعده فقهيه
نداشته و مربوط به احكام و تشريع نخواهد بود. روايات تفسيرى نيز اين معنى را تأييد
مىكند. از آن جمله طبرى در تفسير خود از ابن وكيل نقل مىكند:
«قال رجال يا امير المؤمنين (ع)
ارايت قول الله «و لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا و هم يقاتلوننا
فيظهرون و يقتلون؟» قال له على (ع) «ادنه اذنه ثم قال (ع) فاللّه يحكم بينهم يوم
القيمه» (2).