از طرف ديگر، عدهاى هم وحدت
را به مفاهيم ديگرى؛ هم چون «وحدت ايدئولوژيك» (وحدت معلق)، «وحدت استراتژيك» و
«وحدت تاكتيكى» تقسيم كردهاند. (6) منظور از وحدت ايدئولوژيك اتفاق نظر در همهى
عقايد مسلكى است. اين نوع وحدت بيشتر در رژيمهاى مرامى و بهطور مشخص در مكتب
ماركسيسم وجود دارد و رژيم هاى كمونيستى هم اين نوع وحدت را مورد نظر داشتند.
وحدت از معيارهاى اصيل قرآنى
بوده و روايات متعددى از قرآن كريم مورد تأكيد قرارگرفته، كه در زير به آنها اشاره
مىشود:
وحدت راهبردى بر محور وحدت
عقيده و ايدئولوژى نيست، بلكه بيشتر بر وحدت عملكرد و روش نظر دارد. همچنين وحدت
تاكتيكى نيز به عنوان يك راهحل موقت و مقطعى مورد نظر است. نظريه تضاد ديالكتيكى
در عرصه اجتماع با اين نوع وحدت هماهنگى دارد. در عرصه مبارزه، كسانى كه دشمن
مشترك دارند تا زمانى كه آن دشمن مشترك نابود نشده است، اين نوع وحدت كارايى خوبى
دارد.
يكى از ابعاد اساسى «وحدت» كه
قابل بحث و بررسى است بعد راهبردى و راهكارى آن است؛ به اين معنى كه چگونه مىتوان
در جهان بحران زده و پر تشتت اسلام كه به تقريب زمينهاى براى هميارى بالفعل آن
وجود ندارد به اين پديده آرمانى دست يافت؟
راهبرد مبارزاتى حضرت امام
خمينى (ره) در جهت ايجاد بستر و شرايط لازم براى تحقق وحدت وهميارى در جهان اسلام،
اصولا روى دو محور عمده تمركز يافته است: اول «حركت فكرى - فرهنگى»، دوم «حركت
سياسى - عملى». از لحاظ ترتيب و نظم منطقى، حركت فكرى - فرهنگى كه امام به نامهاى
«تحول درونى»، «بيدارى قلبى» و «بازگشت به هويت اصيل» از آن ياد كرده است، بر حركت
سياسى - عملى پيشى دارد. امام با توجه به ترتيب منطقى فازهاى مبارزه، «تعليم و
تربيت» سياسى را زيربناى حركت سياسى دانسته و اولين وظيفه مردم را در تحقق و توسعه
امر «تبليغ» و «تعليم» قرار داده است؛
الف: وحدت فكرى - فرهنگى:
براساس تفكر و انديشه امام،
ايجاد تحول در جوامع اسلامى و رهانيدن آنها از واگرايى، موضوعى نيست كه بدون پايهريزى
يك برنامه سراسرى و ريشهدار فكرى امكانپذير باشد؛ زيرا وضعيت كنونى جهان اسلام
معلول عوامل گوناگونى مانند انحطاط فكرى و اعتقادى مسلمانان و سلطه قدرتهاى
استعمارى و رژيم هاى استبدادى بر آن است كه در جهت مسخ هويت واقعى امت اسلامى و
نيز غارت منابع زيرزمينى آنها گام بر مىدارند. رهايى از وضعيت نكبتبار فعلى، و
رسيدن به وضعيت مطلوب، جز در پرتو زدودن ريشههاى انحطاط امكانپذير نيست كه اين
خود ضرورت بسيج همهجانبه ملتها و دولتهاى اسلامى را تحت يك راهبرد مشخص و
فراگير روشن مىكند. بنابراين جهان اسلام به عنوان يك مجموعه واحد كه داراى سوابق
تاريخى، فرهنگى و سياسى مشترك هستند، بايد بازگشت به اصالت تاريخى و فرهنگى را
سرلوحه حركت خود قرار داده و مؤلفههاى هويت دينى و ملى را به خوبى شناسايى و درونى
كنند. (7)
از ديدگاه امام خمينى، ظهور و
رشد نهضت فكرى - فرهنگى كه سرانجام سبب شكلگيرى باورهاى مشترك در سطح عام خواهند
گرديد طى دو مرحله قابل پيش بينى است كه در هر دو مرحله، نخبگان دينى و ملى (علما
و روشنفكران) مسئوليت پيشاهنگى و هماهنگى حركت را به عهده خواهند داشت؛