رسول خدا شاد شد و به آنان
خوشآمد گفت و مقام و منزلتشان گرامى داشت و به بلال دستور داد به نيكى از ايشان
پذيرايى كند و جايزه دهد، گويند: رسول خدا بيش از آنكه به ساير وفدها جايزه مىداد،
به اين وفد مرحمت فرمود، سپس گفت: آيا كس ديگرى باقى مانده است؟ گفتند: آرى،
غلامى كه از همه ما كمسنوسالتر است و او را بر سر بار و بنه خود نهادهايم،
فرمود: او را بياوريد، غلام آمد و گفت: همچنان كه حوايج آنان برآوردى، حاجت مرا
نيز برآور، فرمود: چه حاجت دارى؟ گفت: از خداوند بخواه مرا بيامرزد و بى نيازى
مرا در دلم قرار دهد، رسول خدا همين دعارا در حق او كرد و بعد دستور داد همانند
ديگران به او جايزه دهند و دعاى حضرت درباره او نيز مستجاب شد؛
30 - وفد خولان: (12) در
شعبان سال دهم ده نفر از مردم «خولان» نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: براى آمدن
نزد تو رنج سفر هموار كرديم، اكنون به خداوند ايمان مىآوريم و فرستاده او را نيز
تصديق مىكنيم، رسول خدا به آنان وعده ثواب داد و سپس از وضع «عم انس» (نام بت
قبيله خولان) جويا شد، گفتند: بد است و اگر برگرديم او را درهم مى شكنيم، زيرا ما
از ناحيه او گول خورديم و در فتنه افتاديم و چون بازگشتند بت را درهم شكستند و به
حلال و حرام خدا گردن نهادند؛ (13)
31 - وفد جعفى: قبيله جعفى
خوردن گوشت دل را حرام مىدانستند و چون «قيس بن سلمه» و «سلمة بن يزيد» (برادران
مادرى و فرزندان مليكه) از سوى قبيله خودنزد رسول خدا آمده و اسلام آوردند، رسول خدا
دستور داد، دل بريان شدهاى آوردند و به «سلمة بن يزيد» داد، سلمه دستش بلرزيد و
در عين حال به دستور آن حضرت بخورد، سپس قيس و سلمه گفتند: اى رسول خدا! مادر ما:
مليكه رنجديده را از رنج نجات بخش، زير او نيازمند را اطعام مىكرد و بر مسكين
شفقت مىآورد، ولى در حالى از دنيا رفت كه دخترك خود را زنده به گور كرده بود،
فرمود: در اتش دوزخ است، خشمناك برخاستند و گفتند: به خدا قسم كسى كه به ما گوشت
دل خورانيد و معتقد است مادر ما در آتش دوزخ است شايسته است از او پيروى نشود، چون
برفتند در بين راه به مردى از اصحاب كه شترى از صدقه با خود داشت، برخوردند، مرد
را ببستند و شتر را براندند، چون اين خبر به رسول خدا رسيد بر آنها لعنت فرستاد.
نقلشده است كه «ابو سبره» با
دو فرزندش «سبره» و «عزيز» بر پيامبر گرامى اسلام وارد شدند، رسول خدا از عزيز
پرسيد: نام تو چيست؟ گفت: عزيز، فرمود:
جز خداوند عزيزى نيست و او را
عبد الرحمان ناميد.
«ابو سبره» و فرزندانش اسلام
آوردند و رسول خدا آنها را دعا فرمود و وادى «جردان» را در يمن به او واگذار كرد؛
(14)
32 - وفد صدا: (1) در سال
هشتم هجرت، رسول خدا (ص)، «قيس بن سعد» را با چهارصد نفر به ناحيه يمن فرستاد و در
وادى قنات اردو زدند، مردى از صدا از مقصد آنان جويا شد و با شتاب نزد رسول خدا
آمد و از آن حضرت خواست دستور بازگشت سپاه دهد و تعهد كرد قوم خود را به انقياد
وادارد، رسول خدا سپاه را بازگرداند، آنگاه پانزده مرد از مردم صدا نزد آن حضرت
آمده اسلام آوردند و به سرزمين خود بازگشتند و اسلام در بين آنان رواج يافت؛ (16)
33 - وفد مراد: «فروة بن مسيك
مرادى» از ملوك كنده بر رسول خدا (ص) وارد شد و از آن حضرت پيروى كرد و به
فراگرفتن قرآن و احكام اسلام پرداخت، رسول