خدا او را دوازده اوقيه جايزه
داد و بر شترى برگزيده سوار كرد و حله اى از بافته عمان بخشيد و او را عامل خود بر
قبيلههاى مراد، زبيد و مذحج گردانيد و خالد بن سعيد بن العاص راهمراه او براى
دريافت صدقات فرستاد، فروه همچنان عامل صدقات بود تا رسول خدا (ص) وفات يافت؛ (17)
34 - وفد زبيد: ده نفر از
قبيله «بنى زبيد» به رياست «عمرو بن معديكرب» به مدينه نزد رسول خدا (ص) وارد
شدند، «عمرو» با يارانش اسلام آوردند و از آن حضرت جايزه دريافت داشتند و به
سرزمين خويش بازگشتند، چون رسول خدا وفات يافت، عمرو مرتد شد و سپس اسلام آورد و
در بسيارى از فتوحات اسلامى عهد خليفه اول و دوم شركت داشت. (18 و 19)
منابع
1 - طبقات ابن سعد 291/1؛ 2 -
همان / 297؛ 3 - همان / 299؛ 4 - همان؛ 5 - همان / 303؛ 6 - سيره ابن هشام 215/4؛
7 - طبقات ابن سعد 314/1؛ 8 - البداية و النهايه 93/5، طبقات ابن سعد 315/1؛ 9 -
طبقات ابن سعد 316/1؛ 10 - سيره ابن هشام 222/4؛ 11 - معجم البلدان 16/2؛ 12 -
سيره حلبيه 236/3؛ 13 - طبقات ابن سعد 324/1؛ 14 - همان / 325؛ 15 - منجم البلدان
397/3؛ 16 - طبقات ابن سعد 326/1؛ 17 - الطبقات الكبرى 1 / 327؛ 18 - همان / 328؛
19 - فقه سياسى / حقوق تعهدات و ديپلماسى 260-25.
وقف
وقف را چنين تعريف كردهاند:
منعفت حاصل از چيزى را در راه بخصوصى خرج كردن. وقف عبارت است از اينكه عين مال
حبس و منافع آن تسبيل شود.» (ماده 55 قانون مدنى). جمع اين واژه اوقاف است. به مال
و زمين وقف شده، موقوفه گفته مىشود. وقف از جمله عقود معينى است كه در فقه اماميه
از اعتبار خاصى برخوردار است.
در اواخر شاهنشاهى ساسانيان
بنيادهاى نيكوكارى به منظور رستگارى روان در ايران بنياد شد كه پول آن صرف كمك به
تنگدستان و احداث تأسيسات عامالمنفعه مىشد. همين بنيادها بعدها الگويى براى وقف
اسلامى شدند.
در ايران در تشكيلات ادارى
دوره سامانيان (389-261 هجرى) از ديوان موقوفات و يا ديوان اوقاف نامبرده شده كه
كار آن رسيدگى به امور مساجد و اراضى موقوفه بوده است.
براى انعقاد وقف به جز «شرايط
اساسى صحت قراردادها»، شرايط خاصى ضرورى است كه عبارتند از:
1. حبس عين: منظور از حبس مال
موقوفه اين است كه واقف (وقف دهنده) در مدت وقف، حق هيچگونه دخل و تصرفى در عين
موقوفه ندارد. يعنى واقف حق ندارد كه مال موقوفه را بفروشد يا اينكه هرگونه نقل و
انتقال حقوقى نسبت به مال موقوفه انجام دهد، يا تصرفى در مال موقوفه بكند كه منافى
وقف باشد؛
2. تسبيل منفعت: وقف در صورتى
صحيح است كه منظور واقف از وقف حبس عين به منظور قرب الهى و فى سبيل الله باشد؛
3. قابليت بقاى عين: «فقط وقف
مالى جايز مىباشد كه با بقاى عين بتوان از آن منتفع شد...» (ماده 58 قانون مدنى)
بنابراين وقف مالى كه در صورت استفاده از آن مال، قابليت بقا ندارد، باطل است؛ به
عنوان مثال خوراكىها را نميتوان وقف كرد؛
4. قبض عين: وقف از عقود
تشريفاتى است بنابراين وقف زمانى تحقق پيدا مىكند كه واقف عين موقوفه را